یکی از شیرین زبونی های بی حد و حصر گل پسر برای من،
اون زمانیه که ازش بپرسی: چطوری؟
بلافاصله میگه چطورم!
:)
+به تبعِ: خوبی؟ که جوابش میشه خوبم! :)
یکی از شیرین زبونی های بی حد و حصر گل پسر برای من،
اون زمانیه که ازش بپرسی: چطوری؟
بلافاصله میگه چطورم!
:)
+به تبعِ: خوبی؟ که جوابش میشه خوبم! :)
به پسرک میگم ماه های فصل پاییز چیا بودن؟
میگه مامان من هنوز مدرسه نرفتم!
:|
دیروز در تبعیدگاه،
اولین نفری که دیدم میگه این ها رو بشین خودت انجام بده، منت کسی رو نکش!
میگم بعد با وجدان کاریم چه کار کنم؟؟!
فقط بهم نگاه میکنه!
دومین نفر میگه لازمه که تاییدیه بفرستم که با شما همکاری کردم؟
میگم نه!
میگه خب کسی نمیفهمه که من با شما همکاری کردم؟!
میگم نه! فقط من شخصاً از شما سپاس گزارم!
میگه خب پس برای چی دنبال همکاری آدمها میگردی؟ خودت بشین انجامش بده دیگه!
میگم: بعد با وجدان کاریم چه کار کنم؟؟!
نگاه واکنشش چیزی بین نگاه عاقل اندر سفیه، و بُهت بود!!
خیلی ها بهم میگن، من چند تا دوست تو این حیطه دارم، میخوای بهشون بگم؟ باهات همکاری میکنن!
میگم اینهایی که شما میشناسی، تو لیست من نیستن و شرایط خاص مدنظر منو ندارن!
میگن
لیست رو بی خیال، کارتو تموم کن!
میگم بعد با وجدان کاریم چه کار کنم؟!
+این روزها تقریبا هیچکس این حجم از وجدان کاری منو تأیید نکرده!
هیچ کس نبوده که به من بگه این حجم از تعهد به جاست!
هیچ کس نبوده که تشویقم کنه که تا این حد برام مهمه که جمله ای که تو پایان نامه م می نویسم صادقانه باشه،
درسته که خودم از اعماق وجودم میدونم که هزینه ای که دارم پای این پایان نامه صرف می کنم به هیـــــچ عنوان ارزشش رو نداره،
و من تا همینجاش هم عالی بودم و همینطوری هم میتونم پایان نامه رو صادقانه جمع کنم،
اما شما بگین، بعد با وجدان کاریم چه کار کنم؟؟!