چمران برای من، معنیِ تام و تمامِ عدم وابستگی و عدم دلبستگی به دنیاست.
مردی که بارها و بارها در طول زندگیش همه چیزهایی که تا اون روز با عشق براشون زحمت کشیده
و همیشه هم در بهترین موقعیت قرار داشته رو رها میکنه،
و در جای دیگری مشغول به کار میشه.
یک بار آمریکا،
یک بار زن و فرزند،
یک بار مصر،
یک بار تهران،
یک بار لبنان،
و باز خانواده.
و اصلا همه چیز!
راستش اصلا برام باور کردنی نیست که مردی مثل خودِ ما، و در همین زمانه ی ما،
دنیا رو سه طلاقه کنه و حتی ذره ای عافیت طلب نباشه،
و اینقددددر منیع و بلند نظر و آزاده باشه!
چمران برای من، معنیِ تام و تمامِ عدم وابستگی و عدم دلبستگی به دنیا و مافیهاست.
+زندگی چمران رو بخونید و خودتون رو به جای او تصور کنید ببینید کدوم تصمیمش براتون قابل هضمه.
یا اگر در موقعیت او بودید کدوم تصمیمش رو میتونستید عملی کنید؟
ساده ترین راه خوندنش هم ویکی پدیاست.
+انصافاً و بدون اغراق عاشقانه ترین کتابی که به عمرم خوندم،
و ارزشمندترین رمان عاشقانه ای که خوندم،
کتاب نیمه ی پنهان ماه شهید چمران بوده.
چهار بار خوندمش و هر چهار بار اشک ریختم و اشک ریختم و اشک ریختم...
+روحت در اعلی علیین باشه چمران عزیز و بزرگ. برای ما هم دعا کن.