180.

عاشق اون لحظه هام
که وقتی تبلیغات خاصی مثل "بالا بالا" شروع میشه
هرجای خونه و مشغول هرکاری که باشه
بدو بدو میاد جلوی تلویزیون
که به تبلیغ برسه :)

179.

فایل دوستمو بردم بدم به استاد،

شماره منو گرفت که بهم زنگ بزنه

باهم یه مقاله بنویسیم!

زمونه برعکس شده!

هه هه!

176.

پسرکم از صبح بدون هیچگونه علائمی تب کرده :(

برنامه های امروزم کلهم اجمعین کنسل شد :(

158.

روز بعدش، یعنی یکشنبه،

مستر دوباره ازش برام نوبت گرفت،

منم رفتم اتاقش و

هرچی گله داشتم گفتم!

حق مشاوره هم ندادم.

+تمام مدت مستر با پسرک بیرون منتظرم بود

و کاملاً ازم حمایت کرد :)

عاشق این سطح شعوری مستر شدم :)

157.

از وقتی از دفترش اومدیم بیرون
خودمو خوردَددددددددددددددم تا شب!
شب تو بغل مستر خیلی گریه کردم.
آرومم کرد و گفت برو حرفتو بهش بزن!
عاشق مستر شدم که از حرفای دکتره علیه من سو استفاده نکرد.
خیلی باشعوره..
خیلی. :)


+داشتن مستری تا بدین حد باشعور، عین خوشبختیه..

151.

وقتی یه چیزی به یکی میگی،
بعد فکر میکنی چقدر حرفت مزخرف بوده!
و اون شخص چقدر بزرگمنش بوده
که اصلا به روت نیوورده!!
هه هه!
این وقتها نمیدونی بخندی یا گریه کنی!

150.

مستر از صبح که بیدار شده،
همه ش داره جومونگ می بینه!

147.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

146.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

144.

اللهُمَّ اجعَلهُ علیماً حلیماً

لطفا...

:)

143.

چطوری میشه که یهویی
بهت یه توفیقی میدن
که اصلا دلت نمیخواست انجامش بدی؟!

:)

141.

بعضی وقتها که کلا حال ندارم شام درست کنم!
بعضی وقتها هم سه مدل شام درست می کنم
:دی
اونم همه ی اون چیزایی که مستر دوس داره!
این وقتها دلم برا مستر میسوزه که میگه
کاش فردا سرِ کار ناهار نمی دادن!
:دی

140.

وقتی که یک کتاب اسکن شده رو بهت میدن واسه ترجمه
بعد تو میتونی سرِ سه سوت،
 ebook ش رو دانلود کنی.
:)


+انقده لذت داره که نگو :)

125.

چرا وقتی بچه رو پام نمیخوابه
و من از بس تکونش دادم کمرم ذُق ذُق می کنه
دعواش می کنم؟!
آخه بچه م مگه می فهمه که چرا دعواش می کنم؟!
:((
چه مامان بدی ام من!
:(


+ینی وقتی دعواش می کنم چه حسی بهش دست میده؟!
:((

122.

وقتی دوشاخه ی تلفن رو میزنه به پریز برق!
و یهو کل خونه خاموش میشه!
بعد مجبور میشی به خاطر غیبت آقای همسر
زنگ بزنی به آقای همسایه که فیوز برق رو درست کنه!
:دی