ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۸۱۵ مطلب با موضوع «شخصی :: روزنوشت» ثبت شده است

مستأجر مهربان
با وجود دادن بیعانه
جا زد و دیگه خونه مونو نمیخواد!
:((
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۹
لوسی می
امروز قراره بیان مبلهامونو بشورن!
و خونه ی ما...
شلووووووووووووووووغ! 


+یعنی اعتماد به نفس داریم در حد المپیک!
:|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۹
لوسی می
مادرشوهر خواهرم
به عنوان عیدی بهش پول داده
که بره واسه خودش ماشین ظرفشویی بخره!  


+دلم میخواد! از این عیدیا! :((
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۸
لوسی می
دیشب اولین ماست متأهلیم رو مایه زدم!
:)  


+با مایه ی یه ماست اصیــــــــــــــل
به قدمت بیست سال و یا بیشتر!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۷
لوسی می
به فضل خدا خونه مون به رهن رفت.
و فشار روانی مستر کم شد.  


+حالا مستر رفته یه کم به خونه سر و سامون بده
مستأجرامون بیشتر خوششون بیاد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۶
لوسی می
حس پدرانه ی مستر
نسبت به دوران بارداری سنجد
بسیار قویتر از حسش نسبت به همین موقع های پسرکه!
هرجا میریم برای پسرک لباس بخریم
دنبال لباس نوزادی میگرده میگه:
اگه جنسیتش معلوم بود،
اینو واسه "دخترم" میخریدم!!! 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۶
لوسی می
این روزها منتظر نزول فرشته هام!
:)
و خونه مون خیلی شلوغه!
میدونم که خودشون هم دوست ندارن تو چنین خونه ای بیان و برن!
دیشب فکر میکردم این روزها برم خونه ی یکی دیگه!!
حالا کسی میدونه اینا دقیقاً کِی میان؟!  


+زمان حلول روح رو عرض میکنم!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۵
لوسی می

چقدر دوست داشتم ظهر امروز آبگوشت بخورم!

اما نه سیب زمینی داریم و نه نخود!

و تنبلیم میاد برم بخرم!

:(

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۴
لوسی می
دوست دارم گریه کنم
احساس میکنم کم آوردم...
:((  


+خُلِق الانسانُ ضعیفاً. (28 نساء)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۲
لوسی می

60 روز پیش ویارم شروع شد..

خیلی اوضاعم بهتر از سی چهل روز اوله

اما هنوز در حسرت خوردن یک وعده غذا

با خیال راحت و بدون مشکلات بعدیش هستم..

:(

 

+روزهایی که هیچوقت هیچکس نمیفهمه من چطوری گذروندمشون..

روزهای خیلی سختی که مطمئنم حتی خودم یه روزی فراموش میکنم..



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۰۰
لوسی می
فهمیدیم که پولمون به خونه نمیرسه
:(
با توجه به اینکه از اواخر فروردین
مادر و پدرشوهر میرن یک سفر نسبتاً طولانی
مستر میگه تا وقتی نیستن، بمونیم..
وقتی برگشتن اگه نتونستی تحمل کنی میریم.
هروقت تو بخوای..  


+ هه!
:|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۶
لوسی می
دیروز باز هم مستر از موندن میگفت.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۱۶
لوسی می
آآآی مردم...
آآآی مردم..
علی از دنیاتون سیره... 



+اینو داشتم تو ماشین گوش میکردم و به زندگیم فکر میکردم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۸
لوسی می

روابط ما و پدرشوهر به یک بحران رسیده!

رسماً داریم طرد میشیم!

کار از قهر گذشته!

:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۷
لوسی می
هرچی فکر میکنم نمی فهمم چی شد که داره اینطوری می شه...
خدایا من طاقتشو ندارم..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۶
لوسی می