ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۸۱۵ مطلب با موضوع «شخصی :: روزنوشت» ثبت شده است

دیشب تولد مادرشوهر بود
جاری جان با کیک اومده بود
ما هم رفتیم تولدت مبارک خوندیم و برگشتیم
:)  



+من که اصلا یادم نبود!
خدا خیرش بده بانی خیر شد :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۴
لوسی می
دوم بهمن 4 گیگ نت خریدیم
یازدهم تموم شد!
باز 4 گیگ خریدیم.
بیست و سوم تموم شد.
باز 1 گیگ خریدیم
دیروز تموم شد!!


+واقعا من موندم این ملت با نت چه کار میکنن؟؟!  
+ما با همسایه مشترکاً نت مصرف میکنیم! :|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۴
لوسی می
پدرشوهر که واسه خودش توهم دلخوری ایجاد کرده
و دیگه حتی یه احوال از ما نمی پرسن!
نه اون روزهای اول که دم به دقیقه از این پنجره سرشونو میووردن بیرون
و ری به ری رو اعصاب من بودن و می پرسیدن "میگه دستشوییشو؟!(با تعبیر عامیانه!)"
نه الان که سه روزه حتی نمی پرسن تو که شوهرت نیست زنده ای دختر؟!
واقعا چرا ما آدمها یا از اینور بوم میفتیم یا از اونور؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۳
لوسی می

هفتمین روز پروژه مونه

و مستر سه روزه که نیست!

:|

 

+خوشبینانه ترین حالت اینه که پس فردا بیاد!

+خیر سرمون کلی روزها رو عقب جلو کردیم

که یه وقتی پروژه رو عملی کنیم

که مثلا مستر خونه باشه و من با این وضعیتم اذیت نشم! :|


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۸
لوسی می
پدر شوهرم از من دلخور شده.
و دلخوریشو به مستر گفته.
مستر میخواد برم و براش توضیح بدم که دلخوریش صرفاً یک سوء تفاهمه.
اما من ترجیح میدم به روی خودم نیارم و سکوت کنم!!  

+این روزها ترجیح میدم برخلاف همیشه
اینقدر بقیه رو مهم و محق ندونم!
خودم رو دوست داشته باشم
و تو هر دلخوری نابه جایی که از من برای کسی ایجاد میشه
به خودم هم حق بدم!
اگر نتونم به راحتی به خودم حق بدم،
حتماً عذرخواهی خواهم کرد.
+دلیلش هم تکرار مکرر این مدل تجربه هاست!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۱
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۱
لوسی می

دیروز به مبلهامون نگاه میکردم

باورم نمیشد سه سال از روزی که خریدیمشون گذشته!

همیشه فکر میکردم خیلی نو هستند!!

آخ آخ آخ! می بینی؟!

این قافله ی عمر "عجب" میگذرد..

چکار میتونم بکنم که این زندگی قدری آهسته تر پیش بره

من هنوز زندگی نکردم!

 

+خیلی دردناکه که به چشم خود گذر عمر خویش می بینم!! :((



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۳۹
لوسی می

دیروز رفتم سونو!

نفهمید نی نی مون چیه!

شایدم فهمید و نگفت :|

چون اصلا خوش اخلاق نبود.

:(

 

+همین موضوع حس دختر بودن سنجد رو تقویت کرد!



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۰
لوسی می
دیشب اولین باری بود
که سنجد با حرکت شدیدش
حضورش رو به صورت موکد اعلام کرد.
:)  


+11.2
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۵۹
لوسی می

یه مدته که

حسم این شده که

سنجدمون دخمله.

:)

 

+حالا من چقدر میتونم به احساسم اعتماد کنم؟!

+البته حسم قوی نیست..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۵۸
لوسی می

هروقت ماشین رو لازم دارم

مستر با ماشین میره سر کار!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۰۶
لوسی می

برای دکترم شرایط ویاریم رو نوشته بودم

برام نوشته:

یک روز در میان سرم تزریق کنید.

همچنین روز در میان از آمپول دمیترون استفاده کنید!

 :|



+بی خیااااااااال!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۶
لوسی می
قبل ترها کافی بود تصمیم بگیرم یه خبری تو فامیل نپیچه
تا به طرز وحشتناکی همه باخبر بشن!
الان که اصلا پخش شدن یک خبر برام مهم نیست،
همه به طرزی عجیب رازدار شده ن!  
:|


+عجیب نیست واقعا؟؟!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۵
لوسی می
امروز جلسه دفاع یکی از بچه ها بود
حال نداشتم نرفتم.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۴
لوسی می
دیشب بالاخره رفتیم خونه مامانم
و من حال و روزم داغون بود!
شاید مامان نگرانم شد،
اما من بازم چیزی بهش نگفتم!
:|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۳
لوسی می