ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۸۱۵ مطلب با موضوع «شخصی :: روزنوشت» ثبت شده است

برام چهار تا آمپول نوشته
هر ده روز یکی!
با سی تا قرص.
:|
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۲ ، ۱۳:۰۷
لوسی می
ستاره آی ستاره
فانوس ابر پاره
مامان که درس نخونده
چه کار کنه بیچارههههه!


+لالایی امشب!
+آپ موبایلی!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۵
لوسی می
چقدر بده روزهایی که امتحان داری
ولی حس درس خوندن نداری!
ینی هرکار میکنی درس خوندنت نمیاد.
:((
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۱
لوسی می
ظهر واسه ناهار

خودمونو تِلپ کردیم خونه مادرشوهر

از این کار خوشم نمیاد

ولی خداییش

حسِّ ناهار پُخیدن نداشتم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۲ ، ۱۱:۳۶
لوسی می
یه مدته مجلس روضه شرکت نکردم
احساس بدی دارم.
بیشترین بدیه احساسم از اونجاییه که
نمازای صبحم پشت سر هم داره قضا میشه.
:((
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۳
لوسی می
رفتم نتیجه آزمایشمو گرفتم
نوشته حدمطلوب ویتامین D
بین 30 تا 100 ـه!
ینی مثلا حدود 50 باشی دیگه ایده آله!
بعد مال من!
پنجه!
پـــــــــــــــــــــنج!!
مــــــــــــی فهمی من چی میگــــــم؟؟!
:((
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۲
لوسی می
فایل دوستمو بردم بدم به استاد،

شماره منو گرفت که بهم زنگ بزنه

باهم یه مقاله بنویسیم!

زمونه برعکس شده!

هه هه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۷
لوسی می
رفتم ارائه م رو به استاد نشون بدم
کلی گیر داد:
"فونتش ریزه، متنش زیاده، خیلی خسته کننده س!!"
میگم "استاد جان!
اینو فقط آوردم که محتوای ارائه رو ببینی!
اینطوری ارائه نمیدم که!"
سری بعد که بردم ببینه،
هی اسلایدها رو برمیگردوند دوباره ببینه!
و گفت: "من تا به حال همچین خلاقیتی تو اسلایدسازی ندیده بودم!"
:)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۶
لوسی می
پسرکم از صبح بدون هیچگونه علائمی تب کرده :(

برنامه های امروزم کلهم اجمعین کنسل شد :(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۰
لوسی می
خواستم خواهرشو بغل کنم

و تسلیت بگم

اما آغوشمو بی پاسخ گذاشت و گفت:

"نمیومدی بهش سر بزنی

ازت گله داشت"

من مدام گریه می کردم،

و اون بی رحمانه جملات سرزنش بارش رو ادامه میداد:

"وقت نداشتی یه زنگ بهش بزنی نه؟!

دیگه برای همیشه رفت..."


+ازش ناراحت نیستم، داغش بزرگ بود..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۴
لوسی می
وقتی داشتم فکر میکردم که باید برم ببینمش
برای همیشه دیر شد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۲
لوسی می
بعد از شش سال اذیت شدن
و مبارزه با سرطان
همین سه شنبه به رحمت خدا رفت..


+خانم عموم، 40 سال هم نداشت...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۱
لوسی می
با وجود حجم عظیم کاری که رو دوشمه
امروز بالاخره خونه رو تکوندم
و دکوراسیونشو عوض کردم.


+دوباره عاشق اتاق خوابمون شدم :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
لوسی می
پنجشنبه، روضه دارم :)

پذیراییم هم آش رشته ست. :)

دیگه چی بدم؟!


+میخواستم سالاد میوه بدم

میگن برای جشن خوبه! نه عزا!

کسی نظری برای میوه نداره؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۵
لوسی می
روز بعدش، یعنی یکشنبه،

مستر دوباره ازش برام نوبت گرفت،

منم رفتم اتاقش و

هرچی گله داشتم گفتم!

حق مشاوره هم ندادم.



+تمام مدت مستر با پسرک بیرون منتظرم بود

و کاملاً ازم حمایت کرد :)

عاشق این سطح شعوری مستر شدم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۲
لوسی می