1716.
- من تو را بزرگ کردم،
با جان و شیره ی خود تو را
پرورش دادم
و اکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم
و هیچ انتظاری از تو
ندارم ،
فقط یک وصیت می کنم
و آن این که
«خدای بزرگ را فراموش نکنی»
+ای مادر!
بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می گردم
و به تو اطمینان
می دهم
که در این مدت دراز
حتی یک لحظه
حتی یک لحظه
«خدا را فراموش نکردم...»
+رویای بزرگ من برای خودم و بچه هام و همه و همه و همه!
که هرکار میخوان بکنن،
هرجا میخوان برن،
با هرکس که میخوان باشن،
هرطور دوست دارند زندگی کنن،
فقط هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت خدا رو فراموش نکنند...
خدایا بخواه براشون.. و برای همه..
و استجب لمن لایملک الا الدعا و سلاحه البکاء
(و اجابت فرما برای منی که جز دعا سرمایه ای ندارم و سلاحم گریه است...فرازی از دعای کمیل)
+متن بالا از خاطرات چمران عزیز، بود.. چمرانِ بزرگ..
چمرانِ چمران!
چه افق دید بلند و با شکوهی...
روحشون شاد