1922.
جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۵ ق.ظ
و کم کم قبح یک گناه میریزه،
تو برمیگردی پشت سرت رو نگاه میکنی
و اصلا نمی فهمی کِی این همه راه رو تا اینجا اومدی..
و چی شد که شد اینقدر راحت در مورد یک گناه حرف بزنی
و چی شد که کاری که اصلا تصور کردنی هم نبود
حالا به سادگی به موضوع مورد بحث من و ذهنم تبدیل شده؟!!
+مستر درست میگه،
من با تکرار اسمِ تو،
دارم به ریزش قبح گناه در وجودم دامن میزنم..
۹۵/۰۱/۲۷