ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

1955.

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۱ ق.ظ

اگر روی خورد و خوراک و راحتی بچه تون حساسین،

با بچه ای در بازه ی سنی شش ماه تا یکسال

تا حد ممکن سفر نرین!



+و از قول همسفرانمون:

با کسی که روی خورد و خوراک و راحتی بچه ش حساسه

و بچه ی شش ماه تا یک سال داره

تا حد ممکن همسفر نشین!

+خوشحالم که عید سفر نرفتیم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۴
لوسی می

نظرات  (۳)

ظاهراً خوش نگذشته. 
گل پسر از آب و گل در بیاد سفر ها کلی خوش خواهد گذشت. 
پاسخ:
چرا خوب بود. واقعا از اینکه رفتیم راضی ام.
دو روز هم بیشتر نبود. سفرنامه مون رو نوشتم! :))
ولی این موضوع بستگی به حساسیت مادر و پدر بچه داره!
خب طول سفر هم مهمه، یکی دو روز رو میشه راحت رد کرد، فوقش بچه کم یا بدغذا میشه (البته نه در حدی که مریض بشه)ولی بیشتر از این واقعا آزار دهنده است

پ.ن. به خاطر همین حساسیت هاس که من مسافرت رو زیاد سخت میگیرم:(((
پاسخ:
نه بابا! مگه میشه اصلا بچه ی گرسنه رو نگه داشت یا بچه ی این سنی رو با هرچیزی سیر کرد؟
بچه از یک سال به بعد که غذای سفره رو میخوره میشه راحت برد اینور و اونور!
من خیلی حساسم به راحتی بچه ها، و گاهی سخت میگیرم.
به پسرک اصلا، چون کاملا بزرگ شده و خودش از پس خورد و خوراک و خواب خودش بر میاد
اما برای بچه ای که همه چیزش به عهده ی منه، نمیتونم ساده بگیرم.

گرسنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه بابا نمیشه گرسنه بمونه، مطمئنا یه سری فکر و تدارک براش دیدی که رفتی سفر، ولی خب به اون رسیدگیه توی خونه نمیرسه خب
البته این بازه سنی چون هنوز شیر میخوره، تا یه حدی بهتره، من هروقت مریض میشد یا مشکلی پیش می اومد به شیرخوردنش دل خوش بودم
اتفاقا منم الان داشتم به همین فکر میکردم که گاهی به خاطر راحتی بچه، زیادی شاید سخت میگیرم
دردونه ما که هنوزم از پس خودش برنمیاد، یعنی گرسنه هم که میشه فقط بدخلق میشه:(((
پاسخ:
منظورم مدل غذای کودک در این سنه. بچه ی شش ماه به بالا با شیرخوردن دیگه سیر نمیشه و غذا لازم داره، از اونطرف هر غذایی رو هم نمیتونه بخوره،
یعنی بهتره بگم هیچ غذایی نمیتونه بخوره جز غذایی که مخصوص خودشه، خب این سرلاک ها و سریال ها رو هم مگه چند بار در روز میشه استفاده کرد؟
هرجا بری باید سریع یه گاز و شعله ای پیدا کنی و برای بچه غذا درست کنی. غذای مونده رو هم که نمیتونی بدی بخوره که صبح درست کنی و تا شب چند بار از همون بهش بدی! باید یخچال حتما وجود داشته باشه! و باز شعله ای برای دوباره جوشوندنش! منظورم مکافات تغذیه ی بچه ی این سنی بود.
اما امثال پسرک و دردونه، شما هرچی بخوری اونا هم میخورن! غذای خودت رو هم می تونی بذاری جلوشون، اگر خیلی گرسنه ست حتی با یک کیک و آبمیوه هم میشه راضیشون کرد تا به یه غذای درست حسابی برسیم. اما برای بچه ی زیر یک سال، تدابیر خیییییییلی خاصی لازمه با هیچ چیزی جز غذای مخصوصش نمیشه باهاش راه بیای.
حالا بعضیا هستند که خیلی راحتن، مثلا جاری خود من تعریف میکرد که تو زیادی سخت میگیری و من وقتی پسرم در این سن بوده سفر رفتیم و وقتی رستوران می رفتیم برای پسر هشت ماهه م سوپ رستوران رو سفارش میدادیم و مثلا میخواست بگه که کاملا حواسش بوده که بچه ی هشت ماهه سوپ میخوره نه پلو!! در حالی که من حتی تصور هم نمیتونم بکنم که سوپ رستوران با اون همه ادویه و نمک و رب و مواد عجیب و غریب بزرگسالانه رو بدم بچه م تو این سن بخوره! هرگز!
من قابلمه و سرلاک و موادی برای پخت و پز و حتی گاز پیک نیک برداشته بودم که برای غذاش تدارک ببینم و نمونم. الحمدلله هتلی که مستقر شدیم امکانات خوبی داشت که در اختیارمون گذاشت و من راحت تونستم خودم غذا تهیه کنم و بهش برسم. اما خب از زمان گردشهامون باید میزدیم دیگه! برای همین کلا سفر در این سن راحت نیست و برای خود من کوتاهی کردن برای تغذیه ی بچه، یک فشار روانیه.