ماجراهای من و خودم!

پاسخ:
آره والا. متاسفانه.
البته هنوز مناطقی از شهرها هستند که فقط ویلایی داشته باشن. اما خب قطعا دیری نمی پاید که اونها هم آپارتمانی میشن متاسفانه.
من واقعا دوست دارم یه حیاط داشته باشم با یه باغچه که کاملا محرم باشه و صبح و شب هروقت خواستم برم بشینم توش و با پسرک بدو بدو کنم و حتی آب بازی کنم..
نه اینکه با چادر برم و با چادر بیام و انگار تو خیابونم!
واااای که چقدر دلم میخواد :((

پاسخ:
این جایی که الان ما هستیم سه طبقه ست و حیاط مال ماست. اما من اصصصصلا تو مدت این چند سالی که اینجا بودم درست حسابی نتونستم حتی یک بار تو حیاط برم! خونه ی ما جنوبیه و گاهی فکر میکنم اگر خونه شمالی بود و قبل از ورود به خونه حیاط داشتیم بیشتر بهره برده بودم. و خیلی دلم میسوزه :(
آره واقعا. اتفاقا مدتیه به این فکر میکنم که این روزها مذهبی ها، مذهبی تر شده ن یا سخت گیر تر شده ن یا چی شدیم که همه چیز عوض شده؟ غیر مذهبی ها هم همینطور! همه نسبت به موضعی که دارن پایه تر شده ن! تو همه چیز همینطوره، هم حجاب، هم موسیقی، هم روزه گرفتن و نماز خوندن و همه چی! البته این به معنی بد بودن این اتفاق برای مذهبی ها نیست ولی نمیدونم چرا اینطور شده!

پاسخ:
آره واقعا نمیدونم چرا میگن حجاب محدودیت نیست! عین محدودیته! :|

پاسخ:
آفرین! من واقعا نمیتونم. ولی آفرین که اینقدر مامان پایه ای هستی :)