ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3148.

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۴ ب.ظ

الان از جمع آوری و دسته بندی کتابها فارغ شدم

خیلی هاشو میفرستم که برن برسن به دست دانشجویان هم رشته ایِ خودم،

و خب خیلی هاش هم به امید ادامه تحصیل باقی می مونه.

کتابهای متفرقه هم که هست.

فکر میکردم خییییییییییییلی کتاب داشته باشیم.

حالا خیلی هست،

اما خییییییییییییلی نیست!



+به توصیه ی بعضیها یه سری کتاب رمان، خریدم و خوندم و اصلا خوشم نیومده و احساس میکنم انقدر بی ارزش و گاهی حتی سخیف هستند که نباید بذارم کسان دیگه ای هم بخوننش!

چه کارشون کنم؟! بریزم دور؟! :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۹
لوسی می

نظرات  (۸)

۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۷ خانم الفــــ
خدا قوت :)

نه نگه شون دارید..ان شاءالله بچه ها بزرگ میشن،گاهی لازمه برای مقایسه هم که شده به همچین فضاهایی دسترسی داشته باشن..خدا رو چه دیدید؟شاید یکی از گل پسرها خواست نویسنده بشه،باید فضاهای مختلف رو بشناسه :)
پاسخ:
متشکرم. آره به لحاظ قلم نویسنده خیلی خوب هستن، اما واقعا ماجرای نامناسبی دارن. مثلا خیانت! :|
دادم یکی از دوستانم بخونه و او قبل از خوندنِ خودش و بدون اطلاع من داده بود به همسرش بخونه که البته من خیلی شاکی شدم ازش، اما اینو میخواستم بگم که همسرش گفته بود کتاب رو نخون و به دوستت پس نده؛ باید این کتابها رو آتش زد! :|
هرچند اینقدر افراطی نیستم و قصه، قصه ست دیگه و تو جامعه هم متاسفانه هست، اما خب بازم درست میگفت چرا باید ماجرای یک کتاب با نویسنده ایرانی، خیانت باشه اونم بدون هیچگونه بار منفی از این رخداد؟ :|
واقعا نگهشون دارم یعنی؟
۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۱ آبجی خانوم
سلام :))
دقیقا منم داشتم کتابام رو جمع می کردم

فکر میکردم خییییییییییییلی کتاب داشته باشیم

خیلی داشتم اما خییییییییییییلی نبود :)


جای روزنامه باطله باهاشون شیشه پاک کن
اسباب کشی هم که داری ، ورق ورق کن بپیچ لای شکستنی ها :)
پاسخ:
سلام و ملیکم! خوبی؟ راه گم کردی؟
عجب! پس حسابی مشغولی.
عجب تفاهمی :)
آره دیگه توهم اهل مطالعه بودن داشتم! خخخخ!
البته خیلی هاش هم امانته و الان دو جعبه کتاب جدا کردم بدم به صاحباشون!
برای همین از اون خیییییلی بودنِ کتابهامون کم میکنه.
چی بگم والا! میدونی یه حس حرمتی داره کتاب برام! ولی فکر میکنم به همین درد میخورن فقط!
حتی دلم نمیخواد بدمشون کتابخونه! :|
۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۶ آبجی خانوم
مصداق کتب ضاله هستند :)

"حفظ کتاب های گمراه کننده، حرام و از بین بردن آن در صورتى که فایده مجاز بر نگه داری آنها مترتّب نباشد، واجب است."
پاسخ:
کتب ضاله که نمیشه گفت واقعا! گمراه کننده نیست! میگم که یه ماجرایی از یه آدمیه که توش خیانت هم داره ولی خب هیچ بارمنفی از اون خیانت به ما منتقل نمیشه و حس میکنیم چقدر عادی چقدر طبیعی و حتی چقدر طفلکی! ههه!
بله کتب ضاله رو که میدونستم حکمش اینه.
فایده ی نگهداریش شاید همون قلم خوب نویسنده باشه :|
۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۲:۴۵ آبجی خانوم
باور کن این عدم وجود بار منفی از کتب ضاله هم بدتره
اصلا عادی شده
ملت هیچ حجب و حیا و خجالتی نمیکشن اصلا
خدا یا به دور
پاسخ:
آره. انگار قصدشون همینه. عادی سازی یه سری چیزها.
من گاهی فکر میکنم با قصد قبلی نوشته شده این کتب.

سلام
بابا اهل مطالعه ، بابا اهل کتاب... خخخ
والا من همیشه کتاب خریدنم یه سری فیلتر داره مثلا تا نویسنده رو نشناسم کتاب رو نمی خرم یا گاهی فقط از یه انتشارات خاص کتاب میگیرم... یا اگه بخوام رمان بخونم حتماااا داداشم برام میگیره اصلا نمیذاره هر کتابی رو بخونم (حتی الان که ازدواج کردم) میگه اگه قراره با رمان وقتت رو هدر بدی بذار یه چیز درست و حسابی بخونی... (یه همچین دیگاههایی داره دیگه خخخ)
راستش اگه من بودم اون کتابا رو دور میریختم چون نه میشه به کسی داد که یه وقت خدایی نکرده تو ذهنش نمونه نه میشه تو خونه نگه داشت که یه موقع بچه ها نخونن خدایی نکرده روشون اثر نذاره...
جدیدا خیلی دارم از رمان های جدید بد میشنوم...
پاسخ:
سلام.
:دی
کار درستی می کنی. خیلی درسته کارت. چون حتی اگر بدآموزی نداشته باشه باعث ریختن قبح در ذهن آدم میشه.
آدم رو از غافلات بودن خارج میکنه. من تا قبل از این کتابها همینطور بودم اصلا رمان هم نمیخریدم؛ فقط رمانهای مشهور مثل خوشه های خشم، سه تفنگ دار، و اینها که از بزرگان ادبیه رو از کتابخونه میگرفتم میخوندم چون به نظرم باید خونده بشن حتما که چند وقت بعد به بچه ها بشه گفت که من این کتابها رو خوندم! خخخخ!
اما از یه دوست کتاب خونی که اصلا فکر نمیکردم مودش این مدل کتابها باشه کللللللللللللللی تعریف شنیدم بابت سه تا کتاب.
که انقدر گفت و گفت که گفتم مستر از نمایشگاه کتاب برام خرید. یعنی اگر نمیخوندم حس میکردم کمبودی تو کتاب خونی هام ایجاد شده.
بس که تعریف شنیدم. حالا جالبه که دو تاش دقیقا موضوع یکسان داشت!!! همون خیانت! :| یکی خارجی و یکی ایرانی. و جالبتر که خارجیه به زور هم که شده احساس نامطلوب بودنِ خیانت رو به آدم میداد ولی ایرانیه اصلا! انگار نه انگار که چیزی شده.
و دیگه ذوقم کور شد سومی رو نخوندم. ولی بهش گفتم که این چه موضوعیه که اینقدر تبلیغ میکنی بعد فهمیدم طرف اصلا حس نامطلوبی از کتاب نگرفته.
الانم که دوباره کتاب رمان نمیخرم! همون کتابهای اکثر علمی رو میخرم که چیزی به من اضافه کنه.
و گاهی هم معرفی میکنم اینجا :)
کتاب سخیف!! :))
منم یه عالمه کتاب رمانو پارسال ریختم رفت... جا نداشتم نگهشون دارم!!!! وگرنه بدبختا سخیف نبودن!! :))
پاسخ:
:))
آفرین! چه کار باحالی کردی! حالا برای من جالبه بعضیا یه کتاب رو سه چهار بار میخونن! :|
۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۵:۳۱ مامان محمدمهدی
سلام
منم شب هید یه تکون اساسی به کتابهای کتابخونه دادم چون میخواستم کتابخ نه رو رد کنم بره و نتیجه ش این شد که تمام کتابهای درسی خودم و همسر منتقل شد به کتابخونه سازمان، کتاب داستان هم که اصلا نداشتیم حتی یکی چند تا کتاب اخلاقی و تربیتی بود که اونارو فقط نگه داشتیم.
بنظر منم کتابهایی رو که گفتی بزار تو کارتون و بعد جلوی در بگذار،صاحبش پیدا میشه و میاد میبردشون:))
پاسخ:
منم بدم نمیاد کتابخونه مون رو رد کنم. اما دلم نمیاد چون خوشگله و برای دم دست بودنِ کتابهایی هم خوبه. اگر ردش کنم کتابهام کلا جمع میشه و دوزِ کتابخونیمون پایین میاد.
۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۳ روشــنا ...
من باشم ی جوری نابودشون میکنم!
کاری با کتابهای خودمم میکنم!
کتابی که نثر خوب داره ولی موضوعش بده یا جالب نیس یا اندیشه ای رو رواج میده که مطابق با اندیشه ی اسلامی نیس رو باید دور انداخت
معتقدم هر نویسنده ای در قالب کتابهاش (به خصوص رمان ها) اندیشه اش رو رواج میده! حالا اگه این اندیشه مخالف با اندیشه ی اسلامی باشه پس چیزی کم نداره از اون کتب ضاله که چند کامنت بالاتر دوستان گفتن

پاسخ:
آره درست میگین. منم احتمالا همین کار رو بکنم.