3170.
پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۱ ب.ظ
تو مراسم به پدر مستر فکر میکردم..
و فکر کردم که این آدم رو فقط میشه بخشید...
این آدم هیچ ارزشی برای فکر کردن حتی ندارهههه..
+برام جالبه در تمام روزهایی که من داشتم فکر میکردم چطور کدورتش رو رفع کنم
و چطور پاشون رو به خونه م باز کنم
اون داشت فکر میکرد چطور از شر من خلاص بشه و حتی دقیقه ای منو نبینه..
هه!
۹۵/۰۵/۲۱