3180.
برای اولین بار در عمر پنج ساله ی وبلاگ نویسیم به بازی وبلاگی دعوت شدم.
و کلی هیجان زده شدم که کسی منو دعوت کرده! :دی
و همون دقایق اول که اسممو دیدم به تک تک سوالات هی فکر کردم که چی بنویسم! خخخخ!
عقده ای بازی به تمام معنا!
حالا بعد از فروکش کردن هیجانات،
در این بازی شرکت میکنم که به دعوت و لطف آقای فروتن احترام گذاشته باشم.
+چی بخونیم؟
چهل حدیث امام و معراج السعادة ی احمد نراقی رو حتما بخونین! (من خودم هنوز هیچکدومشون رو تموم نکردم. :دی)
اگر والد هستین، کتاب بچه ها بهشتی هستند از جان گری و کتاب 365 بازی با بچه ها رو بخونین که تو وب قبلا گفته بودم.
در شرایط عمومی هم سعی کنین همه چیز بخونین اما به وقتش! وقتی کتابها رو بخونین که سن و سالتون بهش بخوره!
مثل من نیاین "منِ او"ی امیرخانی رو تو سن بیست و چند سالگی بخونین و بعد فکر کنین که چقدر مسخره ست! و چقدر بیخودی مشهور شده!
و وقتی به کسی پیشنهاد میدین که کتابی بخونه به سن و سال خودتون و اوشون توجه کنین و کتاب روی ماه خداوند را ببوسِ مصطفی مستور رو به یک آدم سی ساله پیشنهاد ندین وگرنه کتاب کلا ضایع میشه! البته این نظر منه! مگر اینکه طرف رو خووووب بشناسین و سلایقش رو.
یه نکته ی دیگه هم توجه کنین که هرکس کتابی معرفی کرد فرت نرین بخرین بخونین! به تفاوتهای شخصیتی تون با اون شخص توجه کنین!
مخصوصا اگر داره رمان معرفی میکنه! حالا در مورد کتابهای علمی و آموزشی میشه به توصیه های همه توجه کرد اما در مورد رمان نع!
حالا اینکه من چی میخونم، باید بگم که من هرچی که باشه میخونم! هر کتابی دستم بیاد میخونم. معمولا رمان نمیخرم و از کتابخونه ها میگیرم.
اما چیزی که دوست دارم کتابهایی با ایده های خلاقانه ست. من کتاب "کوری" رو تو این وب معرفی کردم که تا حالا جذاب ترین کتابی بوده که خوندم، اما به خاطر ایده ش این کتاب رو دوست داشتم. من از رمان های تکراری ازدواج و عشق های تکراری و تکراری و تکراری خوشم نمیاد! جذابیتی نداره که دو نفر اتفاقاتی مثل همه ی افراد رو تجربه کنن! مگر اینکه حرف جدیدی بزنه یا تعریف جدیدی ارائه بده یا اتفاق جدیدی بیفته.. من کتابی رو دوست دارم که دست آویز جدیدی برای بیان حرفش داشته باشه، و مثلا کوری از اون کتاب ها بود..
به یک نکته ای در کتاب خونی اعتقاد دارم اونم اینه که ادبیات شهیر ایران و جهان رو باید خوند. خیلی بده که کسی در سن سی سالگی باشه و هیچ کتابی از محمود دولت آبادی نخونده باشه، یا جمال زاده رو نشناسه، یا از جلال چیزی ندونه، یا کتابهای جان اشتاین بک رو ندیده باشه و یا از ویکتورهوگو و چارلز دیکنز و شکسپیر و بقیه چیزی نخونده باشه. البته بد بودنِ این موضوع رو فقط یک چیز تعیین میکنه اونم ادعای شما در مورد کتاب باز بودنه. اگر کتاب باز نیستید که هیچی! اما اگر ادعای کتاب بازی دارین خب اینها رو بخونین و بعد ادعا کنین! :)
گاهی به این فکر میکنم که دوست دارم وقتی پسرک کتابهای نویسنده های مشهور رو برای کنکورش حفظ میکنه بهش بگم من همه شو خونده م! خخخخخ! بتونه رو من حساب کنه که براش بگم خوشه های خشم از چی حرف میزد و یا جان کریستوفر سبک نویسندگیش چطور بود! ههههه ههه!
+دقیقتر که فکر میکنم می بینم من معمولا کتاب رو برای ریا میخونم! که به کسی بگم اینو خوندم! کلا نمیشه کتابی بخونم در موردش با کسی حرف نزنم! :|
+چی ببینیم؟
خیلی سلیقه ایه، من فیلم های خانوادگی رو دوست تر دارم. حتی فیلم های اکشن و تراژدی و درام و هرچی که هست رو دوست دارم خانوادگی باشه. یعنی تو فیلم پای یک خانواده در میون باشه!! یه زمانی با بازیگران فیلم انتخاب میکردم. مثلا وقتی بعد از ظهر سگیِ آل پاچینو رو دیدم افتادم رو دور دیدن فیلم های آل پاچینو! یا وقتی فرار نیمه شبِ رابرت دنیرو رو دیدم یه مدت همه ش رابرت دنیرو میدیدم. بعد اگر فیلمی می بود که این دو با هم توش بازی می کردن دیگه برای من ایده آل محسوب میشد مثل مخمصه! که اصلا اسم اصلی فیلم یادم نیست و ترجمه ای که تلویزیون پخش کرد رو یادمه!از تماشای فیلمهای پایان باز خیلی خوشم نمیاد و ترجیح میدم فیلم انتها داشته باشه و انتهاش هم غافلگیرانه باشه مثل فیلم unknown.
اما آخر همه ی اینها بگم که اصلا از بچگی اهل فیلم نبودم. و الانم نیستم و اگر گه گداری فیلمی تماشا میکنم از صدقه سر تأهل و مستر دوستی است! هرچند که سلیقه ی مستر خیلی با من متفاوته ولی خب.. بالاخره جاهایی با هم به توافق می رسیم که چی ببینیم!
و یا فیلمی باشه که کسی که سلایقش باهام جوره بهم معرفی کنه.
+چی گوش بدیم؟
من الان روزگاری نه چندان کوتاهی است که هیچی گوش نمیدم. کلا دارم دور موسیقی رو خط میکشم اما همچنان موسیقی های اشخاصی مثل سراج و اصفهانی منو به وجد میاره، اگر چیز جدیدی ازشون به دستم برسه که نمیرسه!
یه ترانه هم از محمد علیزاده هست که تیتراژ ماه عسل بود و اون ترانه رو من و مستر پارسال روز تولد امام رضا_علیه السلام در حس و حال و شرایطی خاص خیلی اتفاقی تو ماشین شنیدیم و واقعا برای من حس خاصی رو برای همیشه ثبت کرد.. که هر بار تو تلویزیون یا جایی بشنومش میرم تو اون حس و حال.
و البته ترانه های نوستالژیک.
اما از من به شما نصیحت خیلی دنبال موسیقی نباشید.
+چی بازی کنیم؟
هرچی بازی میکنین خانوادگی بازی کنین! بازی هایی انتخاب کنین که خانوادگی و دورهمی باشه، مثل منچ که پای ثابت بازی های من و خواهرم در کودکی و ایام فراغت بود. در حدی که دیگه چشم بسته تاس میریختیم و بازی می کردیم :)) هعی..یادش بخیر :)
در دوران تجرد من یه بازی کامپیوتری انجام دادم به نام ولفنشتاین، که خیلی برام هیجان انگیز بود. البته خیلی هم جوون بودم اما اون تنها بازی ای بود که هیجانش هنوز هم در من هست و گاهی هنوز با برادرم در مورد صحنه ها و اتفاقاتش صحبت میکنیم. البته یه دلیل حس خوبش این بود که با خواهر و برادرم خانوادگی و دورهمی بازی میکردیم. من بازی میکردم اونها جو میدادن! :)) همونی که اول گفتم!! خانوادگی بازی کنین :)
+چی بخوریم؟
شیشلیک رستوران ارم شاندیز رو حتما تجربه کنین! :))
این تنها پیشنهاد خاص و باکلاسیه که دارم و طعمش برام موندگار شده و در ذهنم شده یک خاطره ی طعم دار!
اما در مورد غذاهای دیگه من عاشق غذای خونگی ام. هرچی باشه.. قرمه سبزی، ماکارونی و همچنین فست فودهای خونگی منو خیلی هیجان زده میکنه. اما در کل به صورت دوره ای عاشق غذاها میشم! ینی یه مدت جوِ پیتزا و ساندویچ خونگی منو میگیره و یه مدت هم خورش و غذاهای خونگی!! کیک مرغ رو هم پیشنهاد میکنم درست کنید و بخورید. این روزها عاشق کیک مرغِ پررررر سُسم. چیزی که برام مهمه اینه که خونگی باشه.
+شعر؟
حافظ و سعدی که اصلا تعریف و توصیه نمیخوان و خیلی هنر نمیکنم که بگم عاشق اشعارشونم، اخوان ثالث و قیصر رو هم من خیلی دوست دارم. اصولا آدم اهل شعری هستم و شهریار و نیما رو هم میخونم و ترانه های خاصشون رو دوست دارم. رو شاعرها تاکید خاصی ندارم اما اینهایی که نام بردم شعرهای همیشه قشنگی دارن :)
+کجا بریم؟
کربلا حتما برین. کربلا جایی واقعا رفتنی است. و مشهد که دیگه گفتن نداره هرکس رفته بخشی از قلبش رو گذاشته و برگشته..
من خیلی دوست دارم که سفر خارج برم. دوست دارم که یه تجربه ی هیجان انگیز از سفر به خارج از کشور داشته باشم. نمیدونم اصلا شدنی هست یا نه! اما خب دوست دارم فقط محض تجربه برم، فقط تجربه نه کلاس گذاشتن و یا تو مد روز بودن! میخوام فضایی کاملا متفاوت رو تجربه کنم.
تو ایران شیراز و اصفهان رو واقعا دوست دارم و اگر قرار باشه برم سفر به یک جای سیاحتی و تکراری، شیراز در اردیبهشت اولین گزینه مه!
+ورزش؟
اسکی روی آب رو خیلی دوست دارم ولی تجربه نکردم (نه بابا!! :دی) یه بازی جدیدی اومده که با فشار آبی که از پاپوشهاشون خارج میشه رو هوا چرخ میزنن، تو تلویزیون نشون میداد و من عاااااشق اون شدم و میدونم حسرتش تا ابد به دلم می مونه! اسب سواری رو هم عاشقانه دوست دارم اما ان شالله که حسرتش به دلم نمی مونه، شنا و پیاده روی تو پارک اونم اول صبح رو هم بسیار می پسندم :)بسیااار سپاس :)