3285.
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ
وقتی خواهرزاده ی مستر خبر قبولی دانشگاهشو میده
از خوشحالی بغض میکنم
و چنان هیجانی بهم دست میده که نمیتونم تو جای خودم بند بشم
برای همین می پرم تو اتاق
تا به خواهرشوهر زنگ بزنم و تبریک بگم...
+برای خودم باورنکردنی بود این حجمِ خوشحال شدن :)
بدون اغراق انگار که خبر قبولی خودمو شنیده باشم..
+به خودم امیدوار شدم :)
من نسبت به خانواده ی مستر مهربانم هنوز :دی
۹۵/۰۶/۳۰
آفرین بانوی مهربان