3725.
این روزها پسرک کاملا کسله،
اصلا پسرک همیشگی نیست،
به شدت بهانه گیر،
غرغرو، شاکی، و گوشه نشین!
و من..
کم طاقت!
+جدّاً زمان جنگ، ملت چطوری صبوری میکردن؟
الان خانواده های مدافعان حرم چطوری صبوری میکنن؟
آیا اونها نیروی ماورایی دارن؟
یا یه خانواده ی همپا دارن؟
یا ایمانشون اینقددددددر قویه؟!
آیا رو کمک و همراهی کسی حساب کردن و می کنن؟
یا تمام تکیه و توکلشون به خداست؟!
گاهی فکر میکنم اگر من یه برادری، برادرشوهری کسی داشتم که وقتهای غیبت مستر،
یه کم بچه ها رو ساپورت میکرد شاید اینقدر خسته و درمونده نمی بودم!
بعد میگم این زندگی ای که من بخوام همیشه رو بقیه حساب کنم، به چه دردی میخوره؟
آدم باید خودش تنها بتونه زندگیشو راه ببره! نه اینکه همه ش منتظر این و اون باشه!
بعدتر فکر میکنم خب اگر قرار بود آدم تنهایی زندگیشو راه ببره،
ازدواج و خانواده و روابط اجتماعی و کمک و همدلی چه معنایی داشت؟
و چرا خدا آدم رو اینقدر نیازمندِ همراه و اجتماعی آفرید؟
بعد فکر میکنم اگر گل پسر رو نداشتم میتونستم خودم با پسرک برم بیرون و وقتمون رو با شادی بیشتری بگذرونیم،
و بعدتر فکر میکنم اگر گل پسر نبود و پسرک تنها بود قطعا زمان برام سخت تر میگذشت
که الان بازی های پسرک و گل پسر با همدیگه خودش کلی شادی آوره،
و مدام خدا رو شکر میکنم که دو تا هستن،
فکر میکنم که اگر برم پیش مستر حتی اگر تا ساعت 11 شب هر روز بخواد سرکار باشه مهم نیست!
مهم اینه که ساعت یازده شب میبینیم که هست،
و همین بودنش حتی یک لحظه بودنش من و بچه ها رو برای 23 ساعت بعدش شارژ میکنه،
اما الان هیچ اندازه نیست!
یاد روزهایی میفتم که پسرک رو تنها داشتیم،
و من از ساعت شش بعد از ظهر که میگذشت دیگه کلافه بودم،
منتظر مستر بودم!
چقدر شرایطم تغییر کرده،
حالا به دیدنش فقط توی خواب راضی ام!
بره سرکار ساعت 11 هم که شده بیاد و مستقیم بره بخوابه!
و من فقط ببینمش که هست!
همین!
و چقدر همین همینی که گفتم داره دست نیافتنی میشه!!
شاید اون روزها اونقدری که باید، شاکر نبودم،
و این تاوانشه،
شاید الانم شاکر نیستم،
شاید فردای ما از امروزمون خیلی بدتر باشه!
و شاید قصد و برنامه ی خدا از اول برامون همین بوده،
و ما الان بزرگ شدیم و آزمونهامون سخت تر شده!
نمیدونم!
کدومش درسته؟!
خدایا چه کار کنم؟!
به من بگوووووووو!
ای واااااااااااااااااااااای...
از دست جناب مستر!!!
منم دارم به جا تو حرص میخورم :(((
عزیزم 18 روز زیاده.... اینطور باشه برید پیشش :((
فکر کردم دوسه روزه گفتم نرو...
ببین نمیشه ماموریتو کنسل کنه برگرده؟!! مریضی بچه ها را بهانه کنه؟!!