ماجراهای من و خودم!

پاسخ:
مرسی عزیزم :)
آخه نکته ش اینه که فردا اساسی روز منه!
:)

پاسخ:
سلامت باشی عزیزم.:)
همچنین شما.

پاسخ:
منظورم مراسم عقدمونه که ثبت دفاتر اسناد شد!
ما قبلش یه مدت محرم بودیم. البته عقد موقت و صیغه نبودیم اما از خطبه ی عقد که خوندیم تا وقتی مراسم گرفتیم و دفترها رو امضا کردیم مدتی طول کشید چون میخواستیم مراسم برگزار کنیم و محضر نریم و از این حرفها! در هرحال تاریخ عقد ما بیست و نه اسفند می باشد! :)
باورت میشه همیشه به این فکر میکنم؟! که چطوری کارهامون اون سال تموم شده بوده؟!
:)

پاسخ:
سلامت باشی عزیزم.

پاسخ:
مرسی عزیزم.

پاسخ:
خب من اصرار داشتم پلاک قدیم باشیم و به سال جدید نیفته!
چون ما میخواستیم مراسم عقد برگزار کنیم و تو محضر عقد نکنیم، برای همین از آشنایانِ معتمد، کسی برای ما خطبه ی عقد رو خوند و ما رسما متاهل شدیم اما از خطبه ی عقد تا وقتی مراسم گرفتیم و دفتر دار اومد و ما تو مراسممون دفترها رو امضا کردیم مدتی طول کشید، و من خودم اصرار داشتم سال عوض نشه. این شد که همون بیست و نه اسفند مراسم گرفتیم.
حالا جالبه بدونی بعدها یه مراسمی چندین سال پشت سر هم برگزار شد که همه ش از متاهلینی دعوت میشد که از یک فروردین هشتاد و هشت به بعد عقد کرده بودن! :|
مرسی عزیزم ان شالله همین پلاک جدید عقد شما :)

پاسخ:
نه دیگه! سی ام اسفند که نیست! بیست و نهم اسفنده!
هرسال بیست و نهم اسفند برقرار می باشد! :)

پاسخ:
من اصرار داشتم به سال جدید نیفته! چون ما میخواستیم مراسم عقد برگزار کنیم و تو محضر عقد نکنیم، و از طرفی هم نمیخواستیم تا روزی که میتونیم مراسم رو اوکی کنیم نامحرم بمونیم و یا صیغه باشیم(یک بام و دو هوا! که البته من هنوز تعجب میکنم چرا سیاست اون روز پدر و مادرم این بود!!)، برای همین از آشنایانِ معتمد، کسی برای ما خطبه ی عقد رو خوند و ما رسما متاهل شدیم اما از خطبه ی عقد تا وقتی مراسم گرفتیم و دفتردار اومد و ما تو مراسممون دفترها رو امضا کردیم مدتی طول کشید، و برای همین من خودم اصرار داشتم سال عوض نشه. این شد که همون بیست و نه اسفند مراسم گرفتیم.

پاسخ:
سلامت باشی گلم.  عید شما هم مبارک.

پاسخ:
سلامت باشی.
عجب.
من معمولا فراموش نمیکنم. یک بار بیشتر پیش نیومده!