ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

استاد الهی ما
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

3877.

چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ب.ظ

وای خدا قلبمممممم!

همین الان اولین دیالوگ من با یه اقای خارجی اتفاق افتاد:

او به من گفت تنکیو

و من گفتم یور ولکام!

;))


+جلوی رستوران بهشون راه دادم که وارد بشن:)))

در اصفهان زیبا:)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۳۰
لوسی می

نظرات  (۸)

۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۲۲ خانم اشک

وااااااااااااااااااااااااااای اصفهاااااااااااااااااااااااااان

هوه

جامو خالی کن

هر وقت گنبد شیخ  لطف الله رو دیدی! یعنی از هر زاویه دیدی بگو جاش خالی امسال بشه بیاد با خونواده اش کیف کنن

شیخ لطف الله می خواممممممممم :(
پاسخ:
جات خالی:)
ان شالله قسمتتون بشه :)
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۲۳ دچــ ــــار
چقدر ملت مسافرتشون طولانیه! 
+ بالاخره این همه کلمه انگلیسی توی کامنتا بکار بردین یجا به درد خورد:))
پاسخ:
بعله!
+ :))) والا!
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۳۵ خانم اشک

اینقدرم ضایع بازی درنیار

تو هم ارجی ای برای اون بابا!!

مادر دو تا بچه ای ها ناسلامتی!
پاسخ:
:)))
خیلی خندیدم به کامنتت. :))

در مورد کامنت خصوصیت نه اشتباه می‌کنید.
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۴۹ دلا بانو
چه هیجان انگیز:)
اصفهان خیلیییی توریست داره! از فرصت استفاده کن برو خارجی پیدا کن حرف بزن باشون:))

من اولین دیالوگم با چند خانم و آقای خارجی کلاس اول راهنمایی که بودم اتفاق افتاد:)))
تو یکی از بناهای تاریخی شهرمون با بچه های کلاس دیدیمشون.
قبل تر ها دوسه باری خارجی دیده بودیم بابام باهاشون صحبت می کرد و من کلی هیجان زده می شدم.
اما اون بار دیگه بعد از اندکی زبان کار کردن می تونستیم در حد سلام احوال پرسی و پرسش از ملیتشون باهاشون حرف بزنیم. اینقدرررر ذوق کرده بودم:) آلمانی بودن:))
ولی الانا اگه خارجی ببینم اصلا اعتماد به نفس ندارم حرف بزنم باهاش! فقط بربر نیگاش می کنم و حسرت می خورم آخه چرا زبانم خوب نیست؟!

لوسی می همچنان در سفر:))
خوش بگذره عزیییزم
پاسخ:
اعتماد به نفسشو ندارم! آخه کسی که می‌ره جلو برای حرف زدن باید نسبت به خودش مطمین باشه که من نیستم. خوش به حال بابات ،؛)
و چه تجربه باحال و خوبی داشتی:)
مرسی گلم:)
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۳۰ بنت شهرآشوب
من بودم میگفتم آی ام اِ ویندو!!
پاسخ:
:)))
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۲۲ بنتُ الهدی
هنوز سفرتون ادامه داره؟؟ من فکر کردم برگشتین !
خیلی حس خوبی برقراری ارتباط با یه زبان دیگه ^_^
پاسخ:
آره ولی دیگه آخراشه.
:)) حتی در حد ارتباطات من؟ ؛)
۳۰ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۴۹ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
:)))))
واااااای دختر مردم از خنده :))))
پاسخ:
:)))
۳۱ فروردين ۹۶ ، ۰۶:۵۶ مامان محمدمهدی
از دست تو:)
پاسخ:
:دی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم