ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3886.

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ب.ظ

تو راه میومدیم و من داشتم به شهرهای بهشتی فکر میکردم

و برای زندگی تو اون شهرها رویاپردازی میکردم،

به این فکر میکردم که مگه ما چقدر زنده ایم که بخوام همونم تو سختی زندگی کنم،

و از دیدن سبزه ها و درخت ها عشق میکردم و کلا رو ابرها بودم

و البته در حسرت!

یهو!

وسط این لذت عمیقی که داشتم از دنیا می بردم،

یه بیلبوردی توجهمو جلب کرد که عکسی بود از رزمندگان در زمان جنگ!

تموم شد دیگه!

به یکباره فرو ریختم!

اساسی!

داغون شدم اصلا!

شروع کردم به گریه کردن!

از تصور اینکه من اینقدر برای دنیام برنامه میریزم و حسرت میخورم

بعد یه عده ای هرچه که بود، هرچه که داشتند، هرچه که لذت بخش بود رو

گذاشتن و رفتن!

همین!



+حتما چیز دیگه ای دیده بودن، یا درک دیگه ای داشتن..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۰۱
لوسی می

نظرات  (۴)

۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۳:۰۹ تنها دلشکسته

عزیزم شاید باورت نشه یکی از آرزوهای محال من اینه که روزی ساکن مشهد بشم...

واسه همین برام عجیبه که تو خود بهشتی و دوست داری مثلا شیراز ساکن باشی؟!!

میبینی "همیشه هستن کسانی که موقعیت فعلی ما، آرزو و حسرت همیشگی آنهاست...."

خوش به حالت... میدونی چقدر دلم مشهد و زیارت و امام رضا میخواد.... :(

پاسخ:
چرا باور نکنم؟!
خب من دلایل دیگه ای برای خروج از اینجا دارم. من ترجیحم اینه که از اینجا برم نه به خاطر اینکه حرم رو دوست ندارم یا این چیزها،
به دلایل دیگه ای.
تو اون پست هم گفتم که اگر قرار باشه روزی در غربت باشم، ترجیحم شیرازه. بین شهرهای دیگه.
بله میدونم.
ان شالله به زودی قسمت همه مون بشه.
ماهم که اینجاییم حسرت یه زیارت سیر رو داریم فکر نکن که ما اینجا سیراب از زیارتیم.
زیارت توفیق میخواد.
۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۱۷ مامان محمدمهدی
حالا مگه تو سختی داری زندگی میکنی؟
واقعا هم این از خود گذشتگی شهدا چیز عجبیه 
منکه همیشه بهشون غبطه میخورم
اصلا فکر کردن بهشون هم روح آدمو لطیف میکنه و از شدت دنیازدگی آدم برای حداقل یه مدت کوتاه کم میکنه:|
پاسخ:
خب بالاخره فضا اونطوری نیست که دلم میخواد دیگه.
احساس نیاز به هجرت دارم.
واقعا همینطوره.واقعا.
۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۴۷ تنها دلشکسته

سلام

آخه این انصافه؟! نه این انصافه؟! من این همه احساس تو نظرم خرج کرده بودم اونوقت شما کل پستو حذف کردی :(((((((((((((((((

قبول نیست... حداقل جواب کامنت منو همینجا بذارید وگرنه در حد لالیگا دلخور میشم :)

راستی خواهر اون دلایل شما برا خروج از اونجا چیه؟ اگه بگید ممنون میشم :) آخه من واقعا به آینده زندگیم آنجا دل بسته ام. شاید شلوغی و پر مسافر بودنش در تمام طول ساله؟!!

پاسخ:
سلام.
عجب! من این پست رو هی نگه داشتم که همه جواب کامنتهاشونو بخونن بعد ثبت موقت کنم.فکر کردم دیگه به اندازه کافی خونده شده!
الان دوباره پست رو میذارم.
دلایل من اصلا به مشهد مربوط نیست هرچند که مشهد به خاطر داشتن حرم شرایط عجیبی داره و واقعا شهر هزارفرهنگ به حساب میاد. هیچ فرهنگ غالبی نداره که مهاجران به این شهر رو با خودش همراه کنه، هرکس میاد اینجا برای زندگی خودش یه پا مدعیِ فرهنگ و تمدن و مذهبه!!
و به هیچکس نمیتونی بگی این روشت غلطه یا درسته! همه خودشونو مدعی میدونن چون خودشون رو  عاشقترین فرد نسبت به امام رضا تلقی می کنن! اما خب دلیل اصلی تمایل من برای رفتن اینها نیستن. من به خاطر شرایط شغلی مستر و شرایط خانوادگی و شخصیتی خودم میخوام که مهاجرت کنم از اینجا. و خب ترجیحم اینه که برم یه شهری که خودش هم بهشت باشه :دی
۰۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۷ تنها دلشکسته

سلام

ممنون که پست را گذاشتید...

دیدم :)

دلایلتون جالبه... بهرحال آدم نمیتونه بیرون گود، داخل گود را بفهمه و نظر بده...

ایشالله هرچی خیره همون پیش بیاد.

پاسخ:
سلام. قربونت.
آره دیگه هرکس دلایلی داره.
الان برای منم تنها عاملی که باعث موندنم در این شهره حرمه.
تا ببینیم خدا برامون چی میخواد.
ان شالله.