ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

3900.

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۴۹ ب.ظ

اولین مأموریت مستر در سال جدید،

از فردا صبح شروع میشه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۰۹
لوسی می

نظرات  (۴)

این یعنی یک ماه یک دونه پست شکرگزاری از بودن همسرت نذاشتی!

پاسخ:
عجب ماهی بود واقعا.
شاید ننوشته باشم اما تک تک لحظاتش مشغول شکر بودم:)
سلام
یه سؤال شخصی ازتون داشتم ک جوابش برای خودم خیلی مهمه:
برای یه دختر خیلی سخته ک همسرش گاه و بیگاه رهاش کنه و بره مأموریت؟ خیلی عذاب‌آوره مثلا مادری کردن و ... بدون حضور همسر. و اینکه کلا اگه چیزی به ذهنتون میرسه بهم بگید لطفا. خیلی برام مهمه این مسئله. ممنون!
پاسخ:
سلام. خب این بسیار بسیار به اون خانم و شرایطش بستگی داره.
برای من به نحوی فاجعه گون سخت بود و هست و خواهد بود، اما برای بعضی ها نه.
خیلی ها که پدرانشون این مدلی بودند یا مثلا نظامی بودن یا  هرچیزی که نیازمند ماموریته، به این وضعیت شاید عادت داشته باشن اما من عادت نداشتم.
علاوه براون به نظرم محبت بین همسران هم دخیله. طبیعیه که هرچه این محبت بیشتر باشه دوری سخت تره.
بعد از اون مادری کردنه! خب بعضی همسرها در حمایت از بچه داری خیلی فعالن، طبیعتا نبودنشون هم برای مادر سخته هم فرزند، و فرزند رو بهانه گیر میکنه، حالا مادر هرقدر هم که صبور باشه نمیتونه بچه رو توجیه کنه که چرا بابا نیست! بعضی پدرها هم نه، بود و نبودشون فرقی نمیکنه. بعضی ها هم نبودنشون برای بچه ها جذاب تره!
یه نکته ی دیگه هم حمایت هاست، من الان با خانم های همکاران مستر که صحبت میکنم اکثرشون با ماموریت همسرشون میرن خونه والدین خودشون می مونن، و جز دلتنگی زحمت دیگه ای به دوششون نیست و تازه زحماتشون کمتر هم میشه و بچه هاشون هم خوش میگذرونن (از نمونه های جذاب بودن نبودن پدر). و مشکل آنچنانی با این موضوع ندارن جز همون دلتنگیه.
درهرحال خواستم بگم که این موضوع کاملا به شرایط بستگی داره. ولی طبیعتا موضوع ساده ای نیست.
اگه از قبلتر ها خواننده ی وبم بوده باشین میدونین که بزرگترین سختی های زندگی من که تو این وب نوشتم مخصوصا در نیمه ی دوم سال نود و چهار و نود و پنج درمورد همین موضوعه! که البته بعضی ها هم در کامنت ها برام می نوشتند که این سختی ای که من ازش دم میزنم براشون قابل درک نیست و شرایط مشابه رو دیدن اما اینقدر گلایه نشنیدن! :دی
شما پدرتون نظامی نبودن یعنی؟ :/
پاسخ:
نه! مگه قرار بود نظامی باشن؟!
شوخی بود
پاسخ:
:دی