ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

217.

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۰۶ ب.ظ
خیلی وقتها حس میکنم زود بچه دار شدم.
خیلی وقتها..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۵
لوسی می

نظرات  (۲)

۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۵:۵۱ صحبتِ جانانه
چند سال بعد از ازدواج بوده؟
جسارتا...
بخاطر همزاد پنداری ای که با پست شما داشتم پرسیدم
پاسخ:
ما تیرماه ۸۹ ازدواج کردیم و آبان ۹۱ پسرکم رو در آغوش کشیدم. البته ۱۵ ماه هم عقدمون طول کشید.
خوندن پستها و عقاید قبلیم جالبه. این پست مربوط به پنج سال قبله و تو زندگی ما خیلی چیزهااااا الان تغییر کرده. اما حقیقت اینه که من تحت فشار اصرارهای همسرم به بارداری رضایت دادم و او هم نگرانِ فوت مادربزرگش بود که به بارداری اصرار داشت وگرنه هیچ کدوممون اون روزها بچه نمیخواستیم! این علتِ واهی باعث می شد که حس بدی داشته باشم. نمیدونم از خوندن پستهام چه ویویی از زندگیمون برات ایجاد شد چون چندین پست هم رمزگذاری شده ولی عمده ی اختلافات من و همسرم در بدو زندگیمون این بود که او خیلی به رضایت اطرافیان توجه می کرد و اهمیت می داد در حدی که رضایت خودمون رو فدا می کرد. از این منظر احساس بدی از تولد زودهنگامِ پسرم داشتم هرچند که خییییلی هم زود محسوب نمیشه. البته علل دیگری هم در این احساس دخیل بود ولی عمده دلایلش همین بود.
نپرسیدی ولی گفتم ^_^
۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۷:۴۹ صحبتِ جانانه
خب ماهم زود بچه دار شدیم
و از زودهنگام بودن گاهی دلم میگیره
ولی عذاب وجدان دارم نسبت به فرزندم...



علوم انسانی خوندین احتمالا
ولی چه رشته ای؟🙈😂
پاسخ:
شما چقدر از عروسیتون گذشته بود؟ و عذاب وجدانتوت برای چیه؟ شاید بتونم کمکی کنم چون من هم نسبت به پسرم عذاب وجدان داشتم هم خودم. اما الان همهش رفع شده ^_^

لیسانسم فنیه و ارشدم علوم انسانی.