روزنه های امید!
تا به حال شاید ده بار (کمتر یا بیشتر) به همین سازمان دولتی مراجعه کرده م،
و شاید در مجموع پنجاه بار با انواع و اقسام سازمانهای دولتی کار داشته م،
هیچوقت و هیچ کس،
اینقدری که این آقا برای من وقت گذاشت،
و برادرانه منو در راستای انجام کارم کمک کرد،
از هیچ کارمندی خیر ندیدم،
و برای هیچ کارمندی هم تا به حال به قدر این آقا طلب خیر نکردم!
همتش بر انجام خدمت صادقانه باشه،
به واقع مملکت بهشت میشه.
از خودمون شروع کنیم.
+واقعا اولین باری بود که با لبخند از یک اداره بیرون اومدم،
مستر گفت چی شد؟ پیش رفت؟
گفتم نه! هیچی! هیچیِ هیچی!
اما ته دلم راضیِ راضیِ راضی بودم. از اینکه اگر کارم پیش نرفته لااقل مطمئنم نمیشده که پیش بره،
تمام راه ها امتحان شد.. اما نشد که بشه.
+خدا خیرتون بده جناب، من که نمیتونم امیدوارم خدا به خیر براتون جبران کنه.
بعدا نوشت: حالا به لطف خدا کارم قدری خوبتر از قبل داره پیش میره! :)
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 105