4290.
تو تبعیدگاه بیشتر از هر زمان دیگری،
به عبارت به حق و به جایِ "از ماست که بر ماست." پی بردم،
اونهایی که منو به عبارتی قال گذاشتند،
ما رو سر دوندند،
احساس خودبرتر بینی و احتیاج من به خودشون رو داشتند،
متأسفانه غالب جامعه مون رو تشکیل میدند،
دوست داشتم به همه شون بگم،
اگر روزی به اداره ای مراجعه کردین،
و برای انجام کارتون مدتها معطل شدین و بارها مجبور شدین برین و بیاین و پیگیری کنین،
و دست آخر هم کارتون بی نتیجه موند،
به یاد من و امروز بیفتین!
+تلخه زندگی در جایی که "من"، و "کاری که خودم دارم" از "سایرین" و "کارهایی که دارند" مهمتر دیده میشه.
مطمئنم همه ی این طور آدمها بیشتر از هر کسِ دیگه ای بابت وضعیت مملکت گلایه مندند و غر میزنند،
مطمئنم این سیکل معیوبی که تو جامعه ی ما وجود داره از بی تفاوتی نسبت به بازکردن گره از کار همدیگه،
از همین خرده بی توجهی هامون به همدیگه شروع شده و حالا چطور میتونیم جلوشو بگیریم؟؟!