دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ ب.ظ
امروز رفتم پیش یکی از استادهام،
و بعد فهمیدم واقعا گرایشی که امسال دکترا شرکت کردم رو دوست ندارم!
کلا بیخیالش شدم!
باشه همون سال بعد،
با شرکت در گرایش دوست داشتنی :)
۰
۰
۹۶/۱۱/۱۶
لوسی می
پاسخ:
بابا من خیلی جوونم که! خخخخ! وقت دارم استفاده کنم باور کن! :))
من دوست ندارم تو یه مسیر متوقف بمونم. و بعد حسرت در راه ماندن رو بخورم ترجیح میدم راهی که میخواستم برم رو تموم کنم.
حالا به خاطر بچه ها یه تغییراتی تو استفاده از این فرصتها ایجاد کردم اما محدوده و شاید به خاطر بچه ها نیست به خاطر تنبلی خودمه! :))
پاسخ:
زبان خوبه اما بیشتر از اینکه برای کنکور به درد بخوره باید یه مدرک زبان داشته باشی.
چون ضریب کنکورش خیلی کمه! یک چهارم درسهای تخصصی.
بله مقاله رو که باید بدم وگرنه میگیرن ازم! :|
پاسخ:
سلام. ممنونم از لینک خوبی که گذاشتین. این حرفها انقدر جنبه های متفاوتی داره که ادم نمیتونه حکم قطعی در موردش بده. من الان خودم پنج سال و نیمه که تو مقطع ارشد هستم. درست از وقتی که پسرک متولد شد من دانشجوی ارشد بودم. چرا؟ چون دوست نداشتم روزهای اول زندگی بچه هام با استرس درس من باشه. الان پشیمون نیستم اصلا. درسته که یه دوره ای احساس رکود میکردم وقتی دوستان بدون فرزندم رو میدیدم اما الان حس خوبی دارم از اینکه حتی اگر مداااام با بچه ها مشغول بازی نبودم اما همیشه کنارشون بودم. اما تمام اون مدت این جمله ی رهبری که بچه دار شوید، درس بخوانید و .. توی گوشم بود.
بچه مهمه اما درس هم مهمه. بعد شما برای هر بچه ای بخواید شش سال کاری نکنید، عملا زندگیتون رو تموم کردید! نمیشه فقط راکد نشست و به بهانه ی تماشای بزرگ شدنِ بچه ها دست از هر کاری کشید. هرچند که این کار پر از لذته اما قرار نیست دنیای ما بر محور لذتهامون بچرخه. دنیای ما باید بر محور مسئولیتهامون حرکت کنه دیگه.
پاسخ:
الحمدلله برای همه چیزهایی که دارین و من نمیدونم چرا همه ی اینها رو هیچ می پندارین. به نظر من علم و حتی مدرک معتبر بال بزرگی برای پرواز و خدمت به جامعه و اصلاح اموره. من اگر به خودم و لذت از روزهای جوانیم مشغول بشم و شما هم و دیگری هم، نتیجه ش میشه همین فسادی که گفتید هست! چون اونی که فاسد بوده به لذت بردن از دو سالگی پسرش بسنده نکرده. اگر ما خودمون رو کنار بکشیم وضعیت اینی میشه که داریم تماشا میکنیم. من فکر می کنم دلیل هیچ انگاری شما نسبت به این همه نعمت و مسئولیت که میتونه بال پرواز شما باشه همون تجرد شماست. شما زندگیتون رو دور تکرار و روتین بودن افتاده و این، لذت رو از شما گرفته.
دکترا برای من خانم دکتر شدن نیست. دکترا برای من تلاش برای اثرگذار بودن، تریبون داشتن، و کار کردن خارج از برند بقیه ایه که امرشون باید مطاع باشه چون دکترن!
زندگی من فرصت زیادی نداره و برنامه زندگی من خیلی مشخص تر از اینهاست. من برای سالهای دیگه برنامه های دیگه دارم و در نتیجه نمیتونم خیلی منتظر بمونم چون باعث تداخل و تجمع برنامه هام میشه و اثربخشی روند زندگیم رو کاهش میده.
حالا یه سوال خصوصی! چرا ازدواج نمی کنین؟
پاسخ:
تو هم که کودکی هنوز. بابا وقت زیاد هست همت مضاعف دار! :)
پاسخ:
اینم حرفیه :)
همت برای سایر امور مضاعف دار :)
پاسخ:
حالا بده زود خودمو نجات دادم؟!
پاسخ:
چرا؟! :|
دوباره : http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=28544
اولویت شماره ی یک همه ی ما به صورت غریزی و ذاتی زنده موندنه! اما آیا این اولویت میتونه کفایتمون کنه از هر چیز دیگه ای؟!
اگر هر چیز دیگری بخواد این اولویت رو خدشه دار کنه مطروده و نباید بهش پرداخت. اما حفظ این اولویت به معنای حذف سایر امور نیست.
من با همه ی همه ی همه ی کلماتتون و عمقی که داره و چیزی که میخواستید بگید موافقم جز با ترکیب هشت کلمه ی آخر! (من شمردم! شما هم بشمارید :دی)
توکل بر خدا. روزی ازدواج شما هم به زودی نمایان میشه ان شالله، مهم اینه که دنبالش بودید و بی خیال نشدین. این از همه ش مهمتره که ما مکلف به وظیفه ایم نه به نتیجه :)
پاسخ:
حرفتون درسته اما به معنی رد حرفهای من نیست.
صحبت شما یه پله که نه ده ها و صدها پله بالاتر از حرف من رو داره میگه اما این به معنی این نیست که پله های اول رو بالا نریم!
مملکت ما الان لنگ همین پله های اوله. پس بیاید بالا بریم. البته شما که رفتید! بذارید ما دنبالتون بیایم.
پاسخ:
ان شالله خدا درجاتشون رو زیاد کنه :)
پاسخ:
حرفهاتون رو قبول دارم اما نتیجه ای که شما میخواید بگیرید ازش برام در نمیاد!
به شما اعتماد دارم :)
ان شالله تو رسالتهاتون موفق باشین. :) و خدا به ما توفیق بده مسئولیتهامون رو بشناسیم و بهشون عمل کنیم.
پاسخ:
باشه باشه شما خودتونو اذیت نکنین. :))
اینو باور کنین که کار کردن مادر، درس خوندن مادر و فعالیت های بیرونی مادر هیچکدومش مانع از تربیت صحیح نسل نیست. افتراق ما در اینه :)
شما هم بیاین و به من اعتماد کنین :)
ان شالله که ظهور نزدیکه :)
پاسخ:
خیلی بزرگ نیست این افتراق. معمولا وجود داره مخصوصا بین خانمها و آقایون! :)
خط چهارم مشخص بود از حرفهاتون که تمرکزتون بر تربیت کلا انسان بود. اما خب بیشتر تاکید داشتین به مادری ربط بدین دیگه :)
+اتفاقا به این فکر کردم که بگم بابا مامان ما هم نبود کلا! اونقدرها هم بی تربیت نشدیم شاید به جایی نرسیدیم اما خب با بودن مامانم هم فکر نمیکنم بیش از این به جایی میرسیدم. شاید یه سری اوضاع و درگیری های ذهنی روانی در من کمتر میشد و آرامشم بیشتر!
اما خب بعد دیدم اگر اینو بگم شاید بگید مامان من بود همیشه،برای همین اینقدر موفقم :دی ترجیح دادم به چالش کشیده نشم :))
پاسخ:
:|
چه حرفا! :|
چون حرف امام خوشایند نیست بی خیالش بشیم! این متد جدید ولایتمداریه؟
پاسخ:
لینک اول رو دیدم خب همه ش رو خودم شنیده بودم به صورت جسته و گریخته. با هیچکدوم از جملات مخالف نیستم کاااااااااملاً درسته اما این فقط بیان نظری تئوریهای اسلامیه و در عمل و فقه و احکام، محل بحث بسیار داره که جاش اینجا نیست واقعا.
البته این رو هم عرض کنم که مخالفتی با مردود بودن سبک زندگی غربی ندارم اما دلیل اینکه زنان ما به سمت زندگی غربی پیش میرن و میخوان به اون روش احساس شخصیت کنند کمبودهای شدید در گفتمان اسلامی مطرح شده حول محور زن و حقوقش هست. رهبری خودشون جایی فرموده بودند که ما در مقابل گفتمان غربی در مورد زن رسما کم آوردیم و دور زده شدیم و نتونستیم گفتمان اسلام رو به صورت جذاب مطرح کنیم(نقل به مضمون. نشد عین جمله رو پیدا کنم :()
زنان ما که اول مسلم بودند که! چی شد که ترجیح دادند غربی زندگی کنند؟! یه چیزی شده دیگه. یه کمبودی بوده یه خلائی وجود داشته.
حالا فقهای ما هزار بار بیان بگن که گفتمان اسلامی چیزی کم نداره و بیشتر هم داره، غرب بد است و ال است و بل است! آیا واقعا این جوابگوست برای زنی که خودش رو در گفتمان اسلامی محصور در قدرت مرد می بینه و مثلا دیه ش (به تعبیری ارزش جانی خودش رو!!!) رو نصف مرد می بینه(که برخلاف تلاش های صورت گرفته برای نفی این تعبیر، کاملا وابسته به جنیست تعیین میشه و نه وابسته به عیالواری مرد و امثال این توضیحات و توجیهات!)، و مثلا فقه ما دروغ گفتن مرد به همسرش رو مجاز میشمره، و هویت کدبانوگرانه ی زن در جذاب بودن برای همسرش معنی میشه، و نگرانی بزرگ اسلام جذاب شدن زن برای سایر مردها عنوان میشه(!) و یه عالمه چیز دیگه، و همین زن در عصر ارتباطات داره گفتمان غربی رو هم که "لااقل به ظاهر" به خوبی تونسته همه چیز رو برابر نشون بده، مشاهده میکنه!
نه دیگه، جوابگو نیست، باید قبول کرد که یه جای کار می لنگه و یه گوشه ی این گفتمان اساسی بااااازه و انگار که کسی هم جرئت نمیکنه پیگیرش باشه و جمعش کنه!!
لینک دوم هم که ربطی به بحثمون نداشت دیگه! داشت؟!
پاسخ:
این جملات تو لینک اول هم بود دیگه :) نبود؟ بخش دوم رو که مطمئنم بود.
نه من در حالت عام اینو نمیگم! یه جا بهتون گفتم که ارشد من پنج سال و نیم طول کشیده. چرا؟ چون میخواستم برای فرزندانم باشم. و بودم. دوستانی که پیج منو مدتهاست دنبال می کنند میدونن که هدف من داشتن کرسی دانشگاه بوده. اما الان اونو هم بی خیال شدم چون می بینم که همسری و مادری من اولی است و من نمی تونم و نباید با داشتن فرزند، چهل ساعت در هفته موظفی اعضای هیأت علمی رو پر کنم.
اما اینکه مداااام باشم، و جایی نرم و کاری نکنم که مبادا یه وقتی که باید باشم، نبوده باشم (:دی) این نوعی رکود برای من حساب میشه. اینکه میگید چی به دست میاریم و چی از دست میدیم، نکته ی خوبیه. من الان اولویت رو در باز پس گرفتن میادین اجتماعی از دست اونهایی می بینم که رگ فمینیستیشون به قول شما فعاله! چرا باید بی تفاوت باشیم؟ وجه بیرونی مملکت ما داره اساسی خدشه دار می شه. چرا باید میدان کار و فعالیت و سیاست دست کسانی باشه که به اسلام و واجباتش هیچ تقیدی ندارند؟
شما فرض کنید که ما بانوان متشرع همگی تو خونه بنشینیم و فرزندداری بکنیم. فرزندان ما هم همه دختر باشند! این سیکل تا کجا ادامه پیدا می کنه؟ تا جایی که یکی از ما پسری داشته باشه که اون پسر در دامان این مادران چنان با تربیت عظمای الهی رشد بکنه و بعد در اجتماع هم با تمام تفاوتهایی که با سایرین داره بتونه وارد جامعه بشه! و باز دختران و خانه ها هم که ادامه دارند! از اون طرف هم بانوان و آقایانِ قشر غیر متشرع رو تصور کنید که مدام بر کسب جایگاه های اجتماعی از هم پیشی می گیرند و دیگه کم کم حتی عکس رهبر و امام رو تو ادارات مشاهده نمیکنیم و اگر چادر به سر به اداره ای مراجعه می کنیم مضحکه ی خاص و عام می شویم!
چرا باید اینطور باشه؟ این تکلیف نیست؟ این مسئولیت نیست؟ آیا همه ی اینها باید به مردان سپرده بشه؟ مردانی که اسلام خودمون از صحبت با نامحرمان عشوه گر اونها رو منع کرده اما در مملکت اسلامی به ناچار بپذیریم که برای انجام مشاغلشون با زنان نامحرمی که اعتقادی به تشرع و حیا و عفت ندارند همکلام باشند اما زن متشرع در خانه بماند که وقتی که باید باشد، باشد!
این مسائل به زعم بنده به این سادگی نیست که من بگم باید بریم سرکار و شما بگید نباید برید سرکار!
شما خودتون بگید که دختری که دانشگاه نمیره و نرفته و از دیپلمش خانه داری کرده میتونه مادر بهتری باشه یا اونی که تحصیل کرده ست؟! مسئله ی من مدرک نیست که بگم دکترا از فوق لیسانس بهتر است و ارشد از کارشناسی! نه! مسئله حضور در اجتماع و اطلاع از وضعیت اجتماعه.
یا من بگم لطمه وارد نمیکند شما بگید چرا وارد میکند. مسائل اجتماعی رو نمیشه با حساب دو دو تا چهارتا مدیریت کرد.
اینها همه به هم پیچیده ست.
اما من هم با اینکه لیسانس خودم فنیه اما به همه ی دخترانی که برای رشته های فنی و کار در محیطهای فنی تلاش می کنند توصیه های شما رو ارائه میدم! البته به سبک خودم :) اما تشویقشون میکنم که لااقل تا وقتی که ازدواجی نیست و فرزندی نیست در محیطهای جامعه حضور فعال داشته باشند.
پاسخ:
تشبیهتون اصلا صحیح نبود چون جامون برعکسه! :))
من میگم خودمون بلند شیم شاه رو بندازیم بیرون، ننشینیم منتظر فردا و فرداها، شما میگین از بیس شروع کنیم شاید یه روزی یه جایی یه وقتی به یه نتیجه ای رسیدیم و شاه خودش رفت کنار!
تازه امام خمینی که یه خانم با هشت تا بچه ی قد و نیم قد رو از خانواده دور کرد با خودش برد پاریس که! :| خدا بر درجات هر دو بیفزاید ان شالله.
و جالبه که تاکید دارید مادر اگر وقتی که باید باشه، باشه؛ بچه درست تربیت میشه!!! اینهایی که درست تربیت نشدن به این علت نیست که مادرشون اجتماعی بوده یا شاغل بوده یا در وقت نامناسب دکترا خونده! (:دی) به این علته که اصلا مادرشون خودش تربیت نشده بوده. و اون مادر اگر همیشه ی همیشه هم پیش بچه هاش می موند و اولویتش بچه ها و همسرش می بودن و نهایت عشق رو بهشون ارزانی می کرد بازم چیزی عوض نمیشد. کما اینکه داریم می بینیم خانواده های فوق خوشبخت که هیچ قدمی برای اسلام بر نمیدارن چون دغدغه شون این نیست اما مملو از عشق و محبت نسبت به خانواده و سایرین هستند. پس مادر باید خودش تربیت شده باشه.
خب اینو از کدام نقطه ی تاریخ طلب کنیم؟!
پاسخ:
ممنونم من تو موضع دفاع از خودم نیستم. اما دارم میگم حکم کلی که شما میدید صحیح نیست. نمیشه گفت در خانه ماندن بهتر است یا اولی است یا اثربخش تر است. و بعد مثلا محکوم کنیم کسی رو که از بدو تولد فرزندش همچنان مشغول کار بوده و به خاطر در کنار فرزند بودن کارش رو رها نکرده. من عرضم اینه.
تکلیف و مسئولیت هرکسی رو خودش باید تشخیص بده و به قول شما اصلا همینه که آدمها رو تربیت می کنه. ما فقط میتونیم آگاهی بدیم در همه ی مواردی که شما گفتید و خودم عرض کردم. درسته نظر ما یکیه. اما شاید ظرافتهای این نظرها با هم متفاوت شده.
پاسخ:
همون کنه حرفها رو خوب اومدین:)
همچنین شما موفق باشین ان شالله هواپیمای ملی رو دریابید که جان مردم در دستتونه هاااا!