4351.
شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۰۳ ق.ظ
از صبح بیدار میشی،
میخوای به مناسبت روز مهندس کیک درست کنی،
با بچه ها مثلا خوش بگذرونی
و کلی برنامه داری برای اینکه بعد از کنکور خونه رو جمع و جور کنی
و یه روز خوب برای خانواده بسازی،
اما یهویی و کاملا بی مقدمه بچه ها تصمیم میگیرن روز رو به کامت تلخ کنن.
این ماشین برمیداره،
اون میگه بده به من،
این نمیده،
اون گریه میکنه،
اون گریه میکنه،
اون گریه میکنه!
و بعد هرکار بکنی اون هی گریه میکنه،
وسط کتاب خوندن یادش میاد که گریه ش تموم نشده،
وسط نقاشی کشیدن تا این بگه مداد رو بده یادش میاد که گریه ش هنوز نصفش مونده!
تا بگی گریه نکن، بیشتر دلش گریه میخواد!
و واااای از این روز که هنوز ساعت یازده نشده مخت تیلیت شده!
+دیگه حوصله ی هیچ کاری رو ندارم! :|
خدا بخیر بگذرونه.
۹۶/۱۲/۰۵
و زیاد صلوات بفرستید
همراه با خوندن زیاد سوره های فلق و ناس