ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

4396.

سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۳۸ ق.ظ

امروز ششمین روز سونامیه!

خواستم مثل پنج روز گذشته،

گول نخورم و منتظر گل پسر نمونم،

در نتیجه خودم صبح یه ربع مونده به بیدار شدنش بیدارش کردم بردمش دستشویی.

خب امروز خیلی خوبتر از روزهای قبلیم.

مشکل ما با پسرک این بود که نمیومد اما وقتی میومد دیگه از سد رد شده بودیم!

اما مشکلمون با گل پسر اینه که میاد ولی کارشو نمیکنه!

احساسم اینه که صبورتر بودم برای گل پسر.

اما یادم هم نمیاد که پسرک رو خیلی دعوا کرده باشم!

حال این روزهامون با کم صبری من همراهه.

صبحها که پسرک نیست حداقل یک  ساعت با گل پسر بازی فکری انجام میدم.

خوبه تو سه ساعتی که تنهاییم این حداقل یک ساعت با هم بودن خیلی خوبه.

من همه ی لحنم شده دعوا!

و در مقابل بچه ها کم صبرم.

پسرک هم به شدت بداخلاق شده.

یا همون صبر من کم شده!

نتیجه ی این دو تا معادل همن.

اعصابم خط خطیه.

از اینکه هر حرف رو صدبار باید بگم شاکی میشم.

این در شرایطیه که من کلا به چیزها خیلی گیر نمیدم!

اما همون چند تا چیزی که برای من مهمه برای پسرک بی اهمیته.

امروز بهم میگفت بی تربیت. بی ادب!

خب من واقعا نمیدونم در مقابل ناسزا گویی بچه در مواجهه با والدین چه باید کرد.

اون میدونه که داره حرفی میزنه که ناراحتم میکنه.

خب انقدر گفت که وقتی شب گیر دادکه بوی بد میدی زدم رو پاش.

بعد فکر کردم چقدر از مادری کردن خسته ام!

حریف بچه ها نمیشم و این آزارم میده.

خدایا این سختیها رو برام آسون کن لطفا.

و شرح صدر بهم بده.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۲۱
لوسی می