پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۲۵ ب.ظ
هرچند که در ناامیدی بسی امید است و اینها،
اما واقعا امروز با دیدن ظرفیت دانشگاه ها برای پذیرش در رشته ی امتحانیم،
امیدم بالکل ناامید شد.
ظرفیت کل کشور برای این رشته حتی 15 نفر هم نیست! :|
و دانشگاه ما هم روزانه و شبانه رو هم دیگه کلا 4 نفر هم نمیگیره!
و از اونجایی که من فقط میتونم در همین دانشگاهِ مجاور خودم به تحصیل بپردازم،
نتیجه میگیرم که فقط با رتبه ی یه رقمی امکان قبولی در دانشگاه خودمو داشتم که اونم از دست رفت.
همین دیگه.
اینم از این.
+البته که تو مصاحبه شرکت میکنم اما واقعا دیگه امیدی ندارم. :(
+حالا جالبه که ظرفیت دکترای رشته ی کارشناسیم در کل کشور حدود 200 نفره!! :|
با خودم میگم من که قرار بود نخونده شرکت کنم، کاش لااقل اونو شرکت میکردم امسال :))
۰
۰
۹۷/۰۱/۳۰
لوسی می
پاسخ:
سلام.
متشکرم. ان شالله.
خیلی هم مهم نیست برام واقعا.
ولی این جمله ی آخر بعد از این ناامیدی کم کم به نوعی تمسخر تبدیل میشه، قبلا انگیزشی بود، الان ضدحاله :))
پاسخ:
سلام عزیزم.
آره خب من هم جایی برای معجزه گذاشتم :) اما خب دیگه اونقدری که تا دیروز امید داشتم امید ندارم. خدا رو چه دیدی شاید واقعا قبول شدم :)
اما در کل خیلی هم برام ناراحت کننده نیست. قبلا هم گفته بودم این گرایش رو اجباری شرکت کردم و گرایش مورد علاقه م نیست. این که بیفته برای سال بعد ناراحتم نمیکنه. البته خب اگر قبول بشم خوشحال میشم :)
سخته واقعا. من دوره ی ارشدم رو اینطوری خوندم ولی خب الان بچه های من خیلی کوچیک نیستن. گل پسر امسال سه سالش تموم میشه و من راحت میتونم بذارمش خونه ی بقیه. و از سال بعد هم میذارمش مهد. در نتیجه برای خودم وقت پیدا میکنم. اما کل دوره ی ارشد من 5 سال طول کشید به این خاطر که تو این دوره دو تا بچه داشتم :) البته برای تولد گل پسر من به مدت دو سال و نیم یعنی پنج ترم تحصیلی مرخصی گرفتم. خب از مرخصی ها هم میشه استفاده کرد.
ان شالله خدا بچه های زیاد، و سالم و صالح بهت بده هرکدوم هم به وقتش :)
پاسخ:
چقدر لووووسه! :|
:))
+نه قانون این وب اینطوری نیست :)
پاسخ:
زود که نیست :))
ولی این ناامیدی اونقدر هم منفی و ناراحت کننده نیست برام :)
پاسخ:
شاید.
تا قبل از اعلام نتایج البته. :)
پاسخ:
رتبه ی کنکور من بد نیست. رتبه ی دورقمیِ خوبیه درسته که یک رقمی نیست اما خب بد هم نیست و اگر گفتم نسبت به تخمینم افتضاحه به خاطر این بود که حدس میزدم با درصدهام رتبه ی سه بشم! :)) و متاسفانه از 15 هم قدری بیشتره و کل پذیرش کشور 15 نفره!
ولی اونقدر خوب هست که مطمئنم به استاد راهنمام بگم کلی خوشحال میشه اما خبر نداره که شرایط پذیرش قدری تغییر کرده و رتبه ی من رو مقایسه میکنه با شرایط پذیرش دوره ی قبل و میگه فوق العاده ست_مطمئن هستم و باشید که من بیشتر از او از تغییر شرایط پذیرش خبر دارم! :))
بعد اینکه تو دانشگاه ما بچه داشتن خودش یه پوئن منفیه چه برسه به دو تا داشتن! :)) چون دانشجو رو از شش دانگ بودن خارج میکنه. البته که استاد راهنمای فوق العاده روشنفکری داشتم که میگفت پایان نامه رو بی خیال شو به بچه هات برس اینا مهمترن :) برای همین من ارشد رو پنج سال با فراغ خاطر طولش دادم! اما همین آقای روشنفکر بعدش که دید واقعا به حرفش گوش کردم تا میتونست برای طولانی شدنِ تحصیلم بهم تیکه انداخت! :))
حالا همین جنابِ استاد راهنمای مثلا روشنفکر عضو اصلیِ گروه مصاحبه ست. ولی مشکل اینه که دانشگاه ما و علی الخصوص این رشته ای که من دارم، متاسفانه اوضاعش اصلا صوبتی نیست. یعنی اصلا نمیشه با صحبت و این دانشجوی خوبیه و حالا بیاد و اینها کسی رو به دکترا راه داد! وگرنه مطمئنم به مصاحبه برسم همین استاد راهنمام، به علاوه ی مدیرگروهم به احتمال بالای هشتاد و نود درصد به اون صوبت کردنی که شما گفتید عمل میکنن و حتما توصیه می کنن منو! مشکل اینه که نتیجه نمیده! یعنی اینا انتخاب نمیکنن کلا. کار یه جور دیگه اینجا پیش میره.
شما هم از من بشنوید و برای دانشجوهایِ خانمِ لوس صوبت نکنید! :دی
پاسخ:
:))
نه واقعا مدرک گرا نیستم. واقعا نیستم. برای مقاصدی که دارم این مدرک رو لازم دارم وگرنه دنبالش نمیرفتم.
مطمئن باشید سال دیگه هم اگر قسمتم نشه دیگه کلا مقاصد رو تغییر میدم! :)
پاسخ:
به نظرتون دکترا خوندن رحمته یا نعمت؟! من فکر میکنم نعمته نه رحمت. از اون نعمتهایی که خاصه مورد تاکید فاما بنعمة ربک فحدث قرار میگیره :)
و شما هم خیلی مثل مستر هستید. از من بشنوید که دختر دوستیِ شدید خوب نیست! به مستر میگم یه دلیلِ اینکه خدا به ما دختر نمیده ( با یه لحنی میگم انگار که پنج فرزند داریم و همه پسر شده اند!!) همین دختر دوستیِ بی حد و حصر شماست! اصلا اینو کردین آزمایش دنیا و آخرتتون! ( تو خانواده مون نمونه های عینیشو داریم که میگما! هم پسر دوستِ شدید داریم هم دختر دوست هایی که خدا بعد از چهار و پنج فرزند هم بهشون عنایت نکرده و البته به نظر من که خیر هردو در همین بوده)
علاوه بر اون، وجود دختر تو خونه ی ما باعث بروز تبعیضات میشه بین پسرانمون و دختر(ان)مون.
علاوه تر بر اون راستش من همیشه سبک زندگی حضرت زهرا _سلام الله علیها رو الگوی خودم دونستم تا اینجاش که خوب بوده اوضاع،بعد از این هم با خداست و عنایات حضرت ^_^
++آره دقیقا. البته من جاهایی رو هم سراغ دارم که اینجوری که ما گفتیم نیست. همین جا، همین دانشکده، اما یک گروه دیگه. خدا برای بعضیها میخواد واقعا و براشون جور میکنه. کاش برای ما و شما هم جمیع خیر الدنیا و الاخرة رو بخواد.
یه سوال! شمادانشجوی دکتری هستین؟ الان قصد رفتنتون به دانشگاه های خارج از کشور چیه اگر اینجا دانشجو هستید یا دکتراتون رو تموم کردین یا هرچی؟!
[به شدت بین پاسخش به کامنت، و سوالات شخصیِ خودش ارتباط برقرار میکند!]
پاسخ:
خب مشکل من رزومه هم هست! همه ی مقالات پژوهشی من ( تا الان چهار مورد) در صفِ تایید مجلات هستند و هیچکدوم تا الان اکسپتشون نیومده! در نتیجه رزومه م قوی نیست.
شناخت اساتید هم خوبه اما نه اینقدر.
ان شالله هرچی خیر باشه پیش بیاد. نتیجه ش خیلی اهمیت نداره. مهم اینه که خیر باشه.
ممنونم. ان شالله.
پاسخ:
چی هستید دقیقا که دانشجو نما حساب میشین؟!
خط آخر رو گذاشتم که بقیه بدونن به درخواست خودتون حذف کردم پاسخ رو :)
راستش دانشگاه کلا یک بهانه ست! دانشگاه ابزاره. نه هدف. :)
امیدوارم موفق باشین.
پاسخ:
نه چرا محال باشه؟
آدم باید تلاشش رو بکنه نتیجه با خداست.
من چون تلاشی نکردم انتظاری ندارم و دلخور نیستم اما اگر بخوای و تلاش بکنی حتما میشه.
یعنی ان شالله ااگر خیره بشه. و اگر نشد یعنی خیری توش نبوده :)
ما مکلف به وظیفه ایم :)
پاسخ:
ممنونم. :) ان شالله هرچی خیره.
پاسخ:
بابا دویست چیه؟ رتبه م دو رقمیه خیلی هم خوبه اولای دورقمی هاست :)
یهو خواستم ریا کنم :))
اما چه فایده که قبول نمیشم فقط 15 نفر میخوان و از 15 قدری بیشتره :(
ممنون عزیزم :*
پاسخ:
بله خیلی چیزها بهونه ست و مشکل اینه که ما هدف و وسیله رو قاطی میکنیم و به قول شما به پای وسایل می میریم!
اما همه هم اینطوری نیستن!
نمیدونم چرا اما یه حسی بهم میگه یه عده آدمِ عجیب وبلاگتون رو میخونن! منتظرن یه چیزی بگین بهتون حمله کنن و من متعجم از نهایت توجهی که شما بهشون دارین!
نمیدونم شایدم حسم غلطه اما برداشتم از ابراز نظرات شما اینه!
پاسخ:
شاید! اما بعید میدونم!
ان شالله که خیر باشه هر پیشامدی.
اگر قبول نشم امید دارم که خیرم در این بوده.
تا خدا چی بخواد :)
پاسخ:
بله مشکل اینه. کلا همه ی زندگی در اینجا ابزاره. متاسفانه گاهی فکر میکنیم هدف یه چیزی تو همین زندگیه که باید پیداش کرد، و بهش رسید!
ولی مثالهاتون عجیب بود!!
کسی رو به گناهِ نکرده مجازات نمی کنند! اگر بعد از ما وقع هم رفتار پیامبر چنین می بود مقصود حرف شما درست تر در میومد! از این مثالها زیاد استفاده نکنین.
ذرسته که در رحمت بودنِ پیامبر برای عالمین شکی نیست، اما مثالهاتون هم در بیان این مقصود صحیح نیست. در هر حال پیامبر باخع نفس بودند در عطش هدایت ملت.
مثلا میتونید از عظمت روحیِ حضرت امیر در یاری رساندن به خلفا بگید یا ببخششِ عظمای حری که همه ی ماجرای کربلا از کوتاهیِ او شروع شده بود. از امثال این نمونه ها اگر بیشتر استفاده کنید بهتره تا از این نوع مثالهای پیش از وقوع واقعه.
خب پس نتیجه گرفتیم که خوبه کامنتها رو باز کنید :)
پاسخ:
سلام.
نه اینطوری نیست. هرچند قبلا هم اینطور نبود. اون موقعی که اینجوری بود درصد اثرگذاریِ رتبه و نتیجه ی آزمونِ کنکور در کل نتیجه، 30 درصد بود.
ممنونم. ان شالله.
پاسخ:
اون قتل، من باب مجازات نبود، چون مجازات یعنی واکنش نسبت به جرم. :)
چرا راه دور بریم اصلا و به جرم استناد کنیم؟
معصوم می تونه حتی ملت رو بدون وقوع جرم مورد تنبیه قرار بده و مثلا بکشه (حتی نه قبل از وقوع! بدون وقوع کلا). چون حق خدا رو در زمین اجرا میکنه و حق خدا چیزی فراتر از مجازات و انتظار برای وقوع جرم، یا پیشگیری از جرم یا هرچیزیه که علت و معلولی رو باعث بشه! ما یشاء به تمام معنا :)
و این فقط با امر خدا ممکنه چون معصوم حق خدا رو اجرا میکنه و لا ینطق عن الهوی. شما ینطقُ را تعمیم بدهید به صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله. که هیچ وجهی از وجوهات زندگی معصوم بر اساس هوی و یا تصمیم شخصی نیست.
در هر حال بنده فقط عرض کردم برای مقصودی که دارید و میخواستید منتقل کنید اون مثالهای بعد از وقوعِ جرم، بیشتر جواب میده تا مثالهای خودتون. حتی نگفتم مثالتون غلطه!!!
بهتره که در نظر بگیرید که اکثرِ ما عوام الناس، به حد اعلای آمادگی شما نیستیم و ظرفیت وجودی ما قادر به جذب نورِ کلامتون نیست. لطفا در سطح فهم من مثال بزنید که بتونم درک کنم. لطف میکنید.
این مثالها رو بذارید برای طبقه ی خاصی که قابلیت درکش رو دارند. :)
من هم همینو خواسته بودم :)
پاسخ:
در هر حال خواسته ی من همیشه از همه ی وبلاگ نویسان همینه (و بارها خواسته ی دوستان عزیز و دلسوزم که از نعمت همراهیشون برخوردارم، از من هم همین بوده!). هم در اون نقد این رو عرض کردم و هم در این مثالها که متناسب با فهم مخاطب حرف بزنید و برای عدم درکش از نور کلام هم جایی باقی بگذارید. گاهی آدم مخاطب رو خیلی سطح بالا می بینه در حالی که نیست. و این برای هرکسی ممکنه پیش بیاد و ایراد از سطح شما یا من نیست! قطعا فهم ما از دین در یک سطح نیست. ایراد از عدم شناختِ مخاطبه. البته اشکالی هم نداره تو صحبت کردن کم کم سطح گوینده و مخاطب برای طرفین معلوم میشه زمان لازم داره. :)
ولی تا وقتی اون شناخت ایجاد نشده بهتره تصورِ ما از سطح فهمِ مخاطب، همون فهمِ عوام الناس باشه، مبادا با کلام سنگین و نورانیمون کسی رو کافر کنیم. (اقتباس از حدیث تفاوت مراتب درک سلمان و ابوذر مثلا. رحمة الله علیهما)
هرچی به صلاحتون پیش بیاد همون میشه ...
ان شاءالله به لطف خدا به هدفتون میرسین :)
خانم دکتر لوسی می بانوی بیان :))