4123.
مستر دو روز ماموریت رفت.
من و پسرک تو جشن مهدش شرکت کردیم و من کلللللی به پسرمون افتخار ورزیدم و به خاطرش خدا رو سپاس گفتم.
هر دوشب بچه ها رو فرستادم تو اتاقشون که خودشون بخوابن و برای اولین بار این اتفاق به زیبایی رخ داد😊
البته شب دوم گل پسر خواست که یه کم کنارش بمونم ولی همین که حالا مثل پسرک خودش میخوابه خیلی عالیه.🤗
تو این دو روز کتاب عارفانه رو خوندم که مربوط به خاطرات شهید احمدعلی نیری هست،
کتاب خفنی نیست و به لحاظ نگارش جوری نیست که بگم اگر نخوندین حیفه،
اما واقعا حیفه اگر از احوالات این شهید جویا نشین. یه همچین آدمهایی هم بین ما هستند و ما فی غفلتنا معرضون.
پس نتیجه میگیریم که حتما کتاب رو بخرین و بخونین. 😁
یه کتاب ریدینگ زبان رو هم دارم میخونم که عالیه😏
دیروز یه عالمه مربای توت فرنگی و هویج درست کردم که عاااالی شدن و مربای توت فرنگیم عجیب خوشگله! چون توت فرنگیاش همه یه شکل و یه اندازه ان!😃
راستش اینا رو نوشتم که بمونه اما در اصل میخواستم اینو بگم که
روزهای بدون شبکه های اجتماعی چقدددددر خوبن!
حضور من در شبکه های اجتماعی به شدت کاهش یافته(بدون تلگرام، بدون لپ تاپ، بدون اینترنت) و درسته که مقاله هام مونده اما واقعا از منافع حذف اینها از زندگیم دارم بهره می برم.
خوش باشین.🙄