4128.
يكشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۳ ق.ظ
دیروز مستر هرچقدر غر تو دلش بود بهم گفت!
از اینکه سحری براش پلو و چلو درست نمیکنم!
از اینکه دیروز سحر وقتی من پنیر و خربزه میخوردم،
اون مجبور شده بود کره و خرما بخوره!
از اینکه چقدر مورد ظلم واقع میشه که سحری هاش پلو خورش نیست!
و هی گفت و گفت.
منم شروع کردم به غر زدن😁
که سحر نمیذاری دو دقه بیشتر بخوابم،
و وقتی هم که آب میاری میذاری کنار خودت که دست من بهش نرسه!😒
خندید. :)
گفتیم و خندیدیم و کل کل کردیم و بعد بهش قول دادم که مثل یک کدبانوی نمونه از حالا تا آخر ماه رمضون همیشه یه غذای آماده برای سحر داشته باشیم تا مجبور نشه کره و خرما بخوره! 🙄
و بعد برای سحر امروز الویه درست کردم🤗
اما چه فایده؟!
سحری خواب موندیم 😂😂😂
:)))
۹۷/۰۳/۰۶