آدمی را آدمیت لازم است.
تو به اندازه ای که از غریزه و عادت الهام میگیری و طبیعی رفتار می کنی از آدمیت فاصله داری و به اندازه ای که نظارت و سنجش و حسابرسی و انتخاب در برخوردها و کارها داشته باشی آدم هستی.
و آدم بودن خیلی سخت است. چون آدم باید هر لحظه، و هر عمل و هر حالت و هر برخوردی را بسنجد و بررسی کند و از عکس العملهای غریزی و طبیعی فاصله بگیرد و به انتخابهای سنجیده روی بیاورد.
و این سخت است؛
ولی با تمرین آسان می شود و با شکر و تسلیم زیادتر و گسترده تر می شود و با بلاها و گرفتاری ها تثبیت می شود و تو باید با تمرین و شکر و بلاء آماده شوی و به تدریج این وجودِ شلوغ و درهم و این دلِ بی سامان را منظم کنی و در اختیار بگیری.
می دانی ریشه ی آدم چیست؟
ریشه ی تو، فهمِ تو، علاقه ی تو و انتخاب توست و عملِ تو از این ریشه ها سر بلند می کند.
+کتاب نامه های بلوغِ عین صاد. ص۱۶۱
+و فکر کنیم که چقدر با اصطلاحِ "طبیعیه"،
واکنشها و رفتارهای خودمون و سایرین رو توجیه کردیم!
و چقدر از پسِ خودمون بر نیومدیم! :((
+عید شما مبارک ^_^