بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم...
يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ق.ظ
گلهای زرد آفتابگردون
به خورشیده نگاشون.
رو میکنن به آفتاب هر روز،
جون میگیره برگاشون...
:)
۹۷/۰۵/۲۱
گلهای زرد آفتابگردون
به خورشیده نگاشون.
رو میکنن به آفتاب هر روز،
جون میگیره برگاشون...
:)
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
با هم سروده ایم جهان کرده از برش
خواهر! زمان، زمان برادرکشیست باز
شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش
با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف میزنم
حس میکنم که راه نبردم به باورش
دریا! منم! هم او که به تعداد موج هایت
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام
بغض برادرانه ای از قهر خواهرش