ماجراهای من و خودم!

پاسخ:
نه عزیزم اشکالی نداره. اتفاقا خیلی هم ممنونم باعث شدی که برم دی ماه 92 رو دوباره بخونم :)
گفته بودم تو پستهای قبلش. اول که اون خوشگلاسیونه خیلی اثر گذاشت! هههه ههه! نوشته بودم که چقدر تغییر کرده بودم و مستر کلی براندازم کرد! :دی
بعدم که با قالب پروانه ای که مستر خریده بود کیک پروانه ای درست کردم! و مستر وقتی دید با قالبش کیک پختم خیلی خوشحال شد :)

پاسخ:
این پیج از پایین به بالا.
http://lucy-may.blog.ir/archive/1392/10/?page=3
ماجرای اون دو روزه.

چی رو دلت خواست؟ کیک قالب پروانه ای؟! انتهای بعضی کامنتهات این هست و منظورت رو دقیق متوجه نمیشم. منم گاهی برای مجرد بودن دلم تنگ میشه!
خیلی تنگ! اتفاقا تو پستهام هم هست و خیلی ها هم به حق بهم گفتن اسمش ناشکریه. اما به نظرم برای همه اسمش ناشکریه. هرکسی که حالتی غیر از اون چیزی که خدا براش خواسته رو طلب میکنه، یعنی به نوعی ناشکری میکنه. حالا چه من که خسته بشم از همه ی مسئولیت های وحشتناکِ مادری و همسری و چه شما که خسته بشی از تنهاییِ خاصی که تا مدتی روزیِ شماست.

پاسخ:
چی بگم! :)

پاسخ:
الهی آمین. :)