روزِ بعد از مصاحبه!
خب تصمیم گرفتم به جای دامن زدن به اعصاب خردیِ ناشی از انتظار،
خودم رو قبول نشده اعلام کنم و برای زندگیِ بعد از مصاحبه برنامه بریزم.
حالا دارم نرمافزارها و مهارتهایی که همیشه دوست داشتم بلد باشم رو لیست میکنم
و قراره برم تو کار یادگیری.
و مقالاتمم باید ارسال کنم!
بالاخره هرچقدر فرافکنی کنم و بالا برم و پایین بیام من یه شغل تخصصی لازم دارم که این مهارتها برای رسیدن بهش کمک کننده است!
این چیزهایی که خوندین رو نیم ساعت پیش نوشتم و تا اومدم رو گزینهی انتشار کلیک کنم با تماس سازمان مواجه شدم!
تا گوشی رو برداشتم آقای ک گفت این آخرین مرحله از آزمون بود!
خواستیم تست بزنیم ببینیم سحر خیز هم هستین که بتونین بیاین سرکار یا نه! :)))
آقا من قبول شدممممممممم 🤗🤗🤗
آخ اصلا حس و حالم بیان شدنی نیست...
تنها تنها از خوشحالی بالا و پایین پریدم و گل پسر رو از خواب بیدار کردم و آخرم از تهاجم احساسات گریه کردم!
وای خدایا شرمندهم کردی مثل همیشهی همیشهی همیشه.
شما نمیدونین ولی به واقع این خبر و این روز برای من و مستر در حکم اَلیوم اَتمَمَ عَلَینا نعمتهُ بود.
خدایا شکرت به خاطر همهچیز.
+مطمئن باشین اگر قبول هم نمی شدم شکرگزار میبودم ولی واقعاً این روزها نیاز داشتم یک اتفاق اعتماد به نفسِ از دست رفتهم رو برگردونه. و از خدا بابتش خیلی ممنونم.
دعا کنید فصل جدید زندگی ما با موفقیت پیش بره. خیلی به دعا محتاجیم.