روزنوشتِ بیخاصیت.
سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ب.ظ
دیروز رفتم یونی یکی از استادها رو ببینم دوبار رفتم ببینمش، که میسر نشد.
دفعه سوم گفت فردا بیا.
امر۱وز در نهایت خستگی رفتم دانشگاه که خدا خیرش بده اصلا نیومد و من باز فردا باید پاشم برم!
این استادمون خیلی دقیق و منضبطه و مطمئنم که قرارشو فراموش کرده وگرنه میومد.
اما خب واقعا نامردیه که برای پنج دقیقه حرف زدن سه بار مجبور بشم برم یونی.
+دیروز که این جناب وقت ملاقات نداد رفتم استاد عزیز خودم رو ملاقات کردم و کلی ازش انرژی گرفتم. وعدههای جذابی هم برای کار بهم داد که حتی اگر هیچوقت محقق نشه با پیشنهاد دادنش هم منو مدیون خودش کرد.
بعدم رفتم سرِ افتتاحیهی یه کار دیگه.
ببینم بالاخره از میانِ این همه پیشنهادِ کارِ یهویی، کدومش برای ما نون و آب و رزومه میشه!
:/
۹۷/۰۸/۲۹