ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

عمر گران میگذرد.

يكشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۹ ب.ظ

با این سن و سال،

هنوز که هنوزه تو خیلی چیزها اندر خم یک کوچه‌ام!

:(



+حس میکنم ناشی از اثرات خانه‌نشینی دارم به یک جماد فکری دچار میشم. :(

+دارم فکر میکنم آخرین باری که به خاطر سن و سال کسی ازش انتظار خاصی داشتم و برآورده نشد، کِی بود؟

+مسئول یکی از موسسات تماس گرفت گفت برات کلاس نداریم، دکتر هم که نیستی وگرنه کلاس ارشد رو بهت میدادیم! :(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۲۵
لوسی می

نظرات  (۸)

سلام
این تلقینات رو از خودتون دور کنین ...
پاسخ:
سلام.
خب حقیقت تلخه. اما قبول دارم نباید تو این تفکرات غرق شد :)
۲۵ آذر ۹۷ ، ۲۱:۱۰ مامان محمدمهدی
لطفا این حس های خانه خراب کن رو از خودت دور کن
پاسخ:
چشم :)
۲۶ آذر ۹۷ ، ۰۷:۲۵ خـامـوش ...
سلام
چرا آخه؟
خانه نشینی که خییلی خوبه.
تازه من میگم : اگه تا 30 سال دیگه خانه نشین هم باشم به طور مداوم فکر نکنم بتونم کارهایی که باید انجام بدم ؛ رو تموم کنم.

پاسخ:
سلام.
مثلا چه کارایی؟ یه کم از برنامه‌هات به اشتراک بذار ما هم مشغول شیم. ثواب داره :)
البته من بیکار نیستم تو خونه. و تا هستم مشغووولم(هیچ کارم که نکنم کدوم خانم خانه‌داریه که با دو تا بچه بیکار بشه؟) ولی در اینکه کنج خانه‌نشینی برگزیدن داره بهم آسیب میزنه شک ندارم.
ااا چقدر حیف
ایشالا نوبت بعدی برات جا خالی میشه و میری سر کلاس و کاری که دوست داری رو شروع میکنی.

خونه نشین . برو کلاسهای مختلف . برو باشگاه. کتاب بخون. کاهرهای هنری کن. برو پارک و ...

ولی خونه نمون اونم بی کار

من یه جمعه خونم بعد از ظهر از کلافه گی حوصله خودمم ندارم
پاسخ:
هنوز امید دارم. شاید از موسسات دیگه تماس بگیرن. اما رو این حساب کرده بودم.
آره دیگه باید خونه‌نشینی رو تموم کنم.
البته من تو خونه کلی کار دارما، بیکار نمیشم. اما دیگه بسه‌. یه چیزایی رو دارم از دست میدم.
سلام
میدونم میدونینا ولی یکم در مورد معنای  آسیب از کنج خانه نشینی فکر کنین!
مقایسه و از خود راضی نبودن همون چیزیه که از بچگی داشتین، اینو یه جایی باید رفع کنین
شما سرکار هم برید دوباره میخوای به خودتون بگید اگه خونه بودم بهتر میتونستم ... و از این قبیل، این درگیری ذهنی ناشی از همون اتفاقات دوران کودکی رو باید تو خودتون حل کنین، یادتون باشه شما یه آدم خیلی خیلی معمولی هستی که خیلی چیزا داری خیلی چیزا رو هم نداری، خیلی قابلیت ها داری خیلی هارو هم نداری، چطور الان جراح قلب نیستی، خب خیلی چیزای دیگه هم میتونسته و میشده که نباشی، غصه خوردن نداره!
اینکه حس دارید میکنین یه چیزایی رواز دست میدین، بدترین چیز تو زندگیه؛ این حس از دست دادن، محرومیت، شکست و نداشتن بدترین چیزیه که لذت دارایی هاتون رو داره ازتون میگیره، هر چند اگر به اندازه یه پست کوچیک تو وبلاگتون باشه ولی متاسفانه همین وبلاگ هم یه جورایی شده آفت ...
نذارید لذت های واقعیه داشته هاتون با توهم نداشته هاتون از بین بره!

پاسخ:
سلام. بله این درسته ولی منظور من شاغل شدن نبود.
کلا خانه‌نشینی یه سری مهارتها رو کم میکنه. ساده‌ترین مثال هم مهارتهای اجتماعی هست و در این شکی نیست.
برعکس؛ از آرزو‌های من است که خانه نشین بشوم ... آنقدر کار مانده دارم که یک عمر خانه نشینی هم شاید کفافش ندهد !
پاسخ:
فکر می‌کنین! وقتی تو خونه باشین انقدر کار جانبی پیش میاد که به برنامه‌هاتون نمی رسین. البته قطعا برای آقایون متفاوته.
۲۶ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۷ پیـــچـ ـک
سلام
چی شده که همچین حسی پیدا کردی؟!


وقتی فکر میکنی خونه نشستن بسه، یعنی بسه دیگه!
منم دارم یه کارایی میکنم. :)
پاسخ:
سلام.
اون روزی که رفتم دکتر :))
مجبور بودم یه مسیری رو پیاده برم.
اصلا انگار دنیا عوض شده بود! باورم نمی‌شد دوباره دارم بین مردم قدم میزنم و باهاشون حرف می‌زنم و پشت ویترین مغازه‌ها وامیستم :))
چون من اصلا اهل بازارگردی و اتلاف وقت تو خیابونها و این سوسول‌بازیها نیستم و همیشه مسیرم مشخصه. میرم خونه مامانم و میام. میرم فلان‌جا و میام!
اون روز احساس کردم خیلی از جامعه عقب افتادم و حالا که بچه‌ها بزرگ شده‌ن حداقل خوبه باهاشون بیشتر و متنوع‌تر بیرون برم. نه فقط پارک و خونه این و اون!
مثلا امروز رفتم یه سری کارهام رو شخصا انجام دادم. قبلا مستر انجام میداد.
شما داری چه کارایی میکنی؟ :)
۲۶ آذر ۹۷ ، ۱۹:۲۱ مامان محمدمهدی
در جوابت به پیچک باید بگم برام جالب بود چون منم که کله سحر داخل س میشم و تو تاریکی اینروزا میام خونه یعنی از پارکینگ خونه تا پارکینگ سازمان، هیچ جارو نمیبینم و ... و همیشه فکر میکنم که اگه من الان خونه دار بودم میزدم بیرون و برا خودم میچرخیدم و حس عقب افتادن از جامعه رو دارم وقتاییکه تو سازمانم🙂
پاسخ:
آرههه دقیقا. حالا در نظر بگیر که شما یه سری فعالیت‌ها رو بیرون، تو همون سازمان انجام میدی و شاید هربار یه سری تعاملات جدید با آدمهای جدید و سوژه‌های جدید برقرار میکنی. فکر کن من همونشم ندارم!
آدم‌های تکراری، سوژه‌های تکراری، اتفاقات تکراری، تعاملات تکراری، مسیرهای تکراری!
منم میخوام بزنم بیرون :دی