صرفاً جهت پاسخ به سوال دوستی در پست قبل
يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ب.ظ
این رو در جواب کامنت فاطمه جان در پست قبلم نوشتم. دیدم طولانیتر از پاسخ کامنته. پستش کردم. و چون از سنخ پست هام نیست رمزی میکنم و حذف خواهد شد. خیلی ارزش خونده شدن نداره ها! گفته باشم! ولی از اینکه نوشتمش خوشحالم. برام میمونه ^_^
چرا این رفتار رو دارم. یا چرا اینقدر تو این چیزها به نظر میاد که سخت میگیرم یا چطور تو رودرواسی نمیمونم و کاری که میخوام رو میکنم!
نه منم خیلی جاها تو رودرواسی میمونم. اما تو این موارد کم پیش میاد.
قضیه از این قراره که....
من خیلی بچه بودم اون سالی که تی وی فیلم "در پناه تو" رو پخش میکرد، تقریبا ۷ سالم بود. :) من اصلا تماشا نمی کردم ولی مامانم میدید. اگر یادتون باشه لعیا زنگنه دخترِ تراز فیلم بود. اون آدم خوبه بود.دختر متین و سنگین و با حیای فیلم. یا لااقل تصور من اون موقع این بود! یه قسمتی داشت که اینها تو دانشگاه یه شبهِ پروژهای رو میخواستن انجام بدن بعد یکی از پسرها اومد مریم رو برای جلسه شروع کار دعوت کرد. اسم دختره مریم بود به نظرم. وقتی فهمید همهی اعضای اون جلسه آقا هستند اون دوست صمیمیش که از اقوامش هم بود رو مجبور کرد که باهاش بیاد تو جلسه که این با چند تا پسر تنها تو یه اتاق نشینه.اون دختره هم با اینکه مذهبی بود ولی خیلی براش جا نمیفتاد و هی میگفت من بیام چه کار آخه؟ ضایع است و اینا. با این وجود قبول کرد و دونفری رفتن. پسرها تعجب کردن که یکی رو با خودش آورده ولی تو دلشون این حیا و وقار رو تحسین کردن البته یادم نیست که من تحسین دلشون رو از کجا فهمیدم :))
و تحسین مامانم رو هم یادمه.. :)
همیشه دوست داشتم تو متانت مثل اون مریمه باشم. با اینکه جامعه خیلی تغییر کرد ولی آرمان من اون سطح از رفتار باقی موند.
اینو داشته باشین بیاین حدود ۱۵ سال بعد..تو دانشگاه برای جلسه انجمن کاندیدا قبول میکردن. من تو دانشگاه به خاطر این نوعِ آرمانطلبیم در رفتار، تو همکاری با پسرها وارد نشدم. هرچه بود بعد از تاهلم بود. برای همین کاندیدا نشدم. دوستم که اونم چادری و مذهبیه کاندیدا شد و بین خانمها فقط اون رای آورد با شش پسر. اتاق انجمن یه اتاق یک و نیم در دو بود! اینها قرار بود جلسه بذارن. یاد اون فیلم افتادم و بدون دادنِ مرجع، بهش گفتم من به جای تو باشم تنها نمیرم. خوب نیست با شش تا پسر تو چنین محیط تنگی بشینی اگه میخوای باهات بیام. گفت نههه مگه چه خبره! روز اول رفت جلسه و یکی از پسرها که تیپش مذهبی هم نبود و معمولی به نظر میرسید، بهش گفته بود اگه با شش پسر معذب هستید با یکی دیگه از خانمها بیاین!قطعا نیت پسره خیر بوده ولی این حرف برای من فاجعه محسوب میشه.. اینکه من رفتاری بکنم که پسری به خودش اجازه بده چگونگی حفظ حیا رو به من تذکر بده.. و بگه این انتظار وجود داره که الآن خیلی هم راحت نباشید! این برای من موضوع سادهای نیست. باورتون میشه که در جواب بازم گفته بود نه لازم نیست؟ :/ خب طبیعتاً بعدش اونها فکرشون و تصورشون در مورد دوستم تغییر کرد و اصلا با هم با یک ماشین، سه چهارنفری میرفتن جاهای مختلف! و من حرص میخوردم و میگفتم لااقل داداشت یا داییت رو هم ببر(هردو دانشجوی کارشناسی و همسن ما بودن) میگفت نه مامانم میگه ضایعاست با کسی برم! :/
نه اینکه تجاوزی و بیادبیای صورت بگیره ولی قطعا دیگه او برای اونها، اون دختر آرمانی با حیا نبود..
من هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم تو این موضوعات پسری، یا آقایی به خودش اجازه بده چنین تذکری بهم بده. دوست ندارم وقتی دارم میرم جلو بشینم استادم بگه اگه معذبی عقب بشین! یا حتی تو دلش فکر کنه خب اونقدرها هم سختگیر نیست! یا اون کارفرما خودش بگه اگه معذبی جای دیگری بشین!
من دوست دارم مصداق اون دختری بشم که تمشی علی استحیاء. (دختر حضرت شعیب علیه السلام که قرآن در موردش اینطور وصف کرده: با حیای کامل راه میرفت)
وقتی من جدا میشینم یا عقب میشینم در بدددددترین حالت با خودش چی فکر میکنه؟ اونهایی که از بیرون ما رو میبینن بددددددترین فکری که در مورد ما میکنن چی میتونه باشه؟ بدترین فکری هم که بکنه توهین به من و چادرم و پایین اومدن سطحمون نیست. و هر فکری بکنه بازم میفهمه که قصد من حفظ حریم خودم و او بوده. و من همینو میخوام.
حالا برعکسشو فکر کنین. بدترین فکری که در مورد من داره وقتی کنارش میشینم! بدترین فکری که آدمهای بیرون خواهند کرد وقتی ما رو میبینن! میبینین که در این حالت بدترین فکرها و حدس و گمانها ته نداره! خیلی فکرهای ناجوری میشه کرد...
استاد من ادب منو از رفتارم با خودش و تواضعم نسبت به خودش باید بفهمه نه از اینکه کنارش میشینم و باهاش گپ میزنم.
مطمئنم اینطور اقدامات علاوه بر راحتی بیشتر خودم باعث توجه بیشترِ اون آقایون به حفظ حرمتها در روابط و تغییر نگاهشون و یا تثبیت نگاهشون به من میشه. من تو حرف زدن با آقایون راحتم. بحث میکنم، مخالفت میکنم، به موضوعاتی که پیش بیاد میخندم(البته در حد لبخند و نه قاه قاه!) و حتی توصیههای خانوادگی ارائه میکنم!(البته همیشه حرفها و رفتارم رو حلاجی هم میکنم و ادعا ندارم که خیلی باحیا و ایدهآلم) ولی واقعا حریمی برای خودم قائلم و اجازه نمیدم این بحث کردنها و حتی خندیدن فکرشون رو در موردم عوض کنه و آرمانشون از رفتار یک دختر چادری رو تغییر بده. چادر من حریم منه و لازمه حریمش رعایت بشه. من نسبت به چادرم مسئولم چون نمادی از یک قشر بزرگ و یک تفکره.چادری هم نبودم باید به آرمان رفتار اسلامیم که از یک دختر انتظار میره پایبند میبودم.
همین :)
۹۸/۰۳/۱۹