953.
دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۵۰ ب.ظ
از وقتی از کربلا برگشتم
دیگه روم نمیشه خیلی چیزها رو از خدا درخواست کنم.
+وقتی می بینم کسی که عزیزترین خلق در نزد خداست
اینطور مورد هجمه قرار میگیره
و به بدترین نحو ممکن مورد ظلم واقع میشه
خودش و فرزندانش رو می کشند،
و اهل بیتش به اسارت میرن
و او حتی لحظه ای این فکر از ذهن مبارکش نمی گذره که
"چرا خدا کمکم نمی کند؟!"
+میدونم نیاز به توضیح اضافی نداره
اما فکر میکنم چقدر ما دوریم از مسیر،
که همیشه نگاه و لطف خدا رو وقتی احساس میکنیم
که همه چیز بر وفق مراد باشه!!
و اگر ذره ای از وضعیت دنیوی ایده آل دور بشیم
نعوذ بالله احساس میکنیم خدا داره کمتر از قبل حمایتمون میکنه
و بعد ازش میخوایم که دوباره دستمون رو بگیره!!
+مایی که معنای خوشبختی رو نمی فهمیم!
چقدر دوریم از مسیر...چقدر...
دیگه روم نمیشه خیلی چیزها رو از خدا درخواست کنم.
+وقتی می بینم کسی که عزیزترین خلق در نزد خداست
اینطور مورد هجمه قرار میگیره
و به بدترین نحو ممکن مورد ظلم واقع میشه
خودش و فرزندانش رو می کشند،
و اهل بیتش به اسارت میرن
و او حتی لحظه ای این فکر از ذهن مبارکش نمی گذره که
"چرا خدا کمکم نمی کند؟!"
+میدونم نیاز به توضیح اضافی نداره
اما فکر میکنم چقدر ما دوریم از مسیر،
که همیشه نگاه و لطف خدا رو وقتی احساس میکنیم
که همه چیز بر وفق مراد باشه!!
و اگر ذره ای از وضعیت دنیوی ایده آل دور بشیم
نعوذ بالله احساس میکنیم خدا داره کمتر از قبل حمایتمون میکنه
و بعد ازش میخوایم که دوباره دستمون رو بگیره!!
+مایی که معنای خوشبختی رو نمی فهمیم!
چقدر دوریم از مسیر...چقدر...
۹۳/۱۲/۰۴