ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
از بس مامانم گفت:
"موقع امتحانای داداش نیاین اینجا."
دیگه نرفتیم.
دو هفته س.
امروز گفتم دلم تنگ شده،
بریم نیم ساعت بشینیم بیایم
زنگ زدم خونه شون
مامانم میگه نه نیاین!
:(

+چطوریه که دل یه مامان برای دختر و نوه ش تنگ نمیشه؟!
+ینی حتی نیم ساعت هم زیاد بود؟! :(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۸
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۰ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۶
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۰ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۵
لوسی می
اصلا یادم نیست اون روزهای راحتیم کِی بود؟!
یادم نیست اصلا همچین روزی داشتم یا نه!
یادم نیست چند سال پیش بود؟!
شاید بیشتر از ده سال گذشته
که اینطور یادم رفته... :(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۴
لوسی می
جدیدا فهمیده م که
اصلا قدرت کنترل خشمم رو ندارم.
:(


+قدرتی که قبلا واقعا داشتمش... :(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۳
لوسی می
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۰ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۲
لوسی می
گاهی وقتها
دلم برای ایام تجرد و بی مسئولیتی
و برای دلِ خودم بودن
اساسی تنگ میشه...
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۱
لوسی می
هیشکی دردتو نمیفهمه
هیشکی نمی فهمه که بابا
واسه دو دقه هم که شده
تو حق داری واسه خودت باشی
و واسه خودت زندگی کنی.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۰
لوسی می
فک کنم مستر

امروز

دوباره عاشقم شد.

:)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۳
لوسی می
وقتی هر روز به امید جواب به ایمیلت سر میزنی
و هر روز می بینی ده بار برات ایمیل اومده
که فلان مقاله که خواستی رو نتونستیم گیر بیاریم!
بعد آخرین ایمیل رو در کمال ناامیدی
به تصور تکراری بودن جواب باز می کنی
ولی می بینی لینک دانلود مقاله رو برات فرستادن..


+ینی لذتی که تو دیدن این ایمیل هست
مثل لذت بیست گرفتن از استاده!! :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۲
لوسی می
چندوقت پیشا مستر قالب جدید کیک جدید خریده بود
دلم نیومد کیک درست نکنم.
کیک پروانه ای درست کردم.
:)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۳
لوسی می
"آمدم پای سیستم
که ببینم چه برایم آف گذاشته ای.
مچت را به خیال خودت موقع آف نوشتن گرفتم.
تو نوشتی و من گریه کردم.
تو نوشتی و من باور نکردم.
گفتی فردا می بینمت.
فردایی که هرگز نیامد."
چقدر دردناکه تصور لحظه ی وقوع این جملات.
با خوندنشون روی قلبم احساس فشار میکنم.
دیوانه ام! نه؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۶:۰۰
لوسی می
میخوام امشب کیک درست کنم
اما حس میکنم مستر تُرش میکنه!
:دی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۷
لوسی می
مستر وقتی اومد خونه
بعد ابراز ذوقش
کلی براندازم کرد!
:دی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۶
لوسی می
ینی انقد چهره م عوض شده

که هی میرم پای آینه

خودمو نگاه می کنم!

:دی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۶
لوسی می