ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پسر عموم رو

سالها ندیده بودم،

هروقت عموم اینا رو میدیدم

پسرشون باهاشون نبود!

بهش گفتم

بعدِ حدود هشت سال،

چه جای بدی دوباره دیدمت..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۷:۲۵
لوسی می
عموم می گفت:

در حقش خیلی کوتاهی کردم

ولی حقیقتش اینه که

از صمیم قلب دوستش داشتم.



+به نظر من هم، عموم خیلی کوتاهی کرد..

:(

+بعدا نوشت: قضاوت بقیه به صورت یک طرفه کار خوبی نیست! :(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۵
لوسی می
خواستم خواهرشو بغل کنم

و تسلیت بگم

اما آغوشمو بی پاسخ گذاشت و گفت:

"نمیومدی بهش سر بزنی

ازت گله داشت"

من مدام گریه می کردم،

و اون بی رحمانه جملات سرزنش بارش رو ادامه میداد:

"وقت نداشتی یه زنگ بهش بزنی نه؟!

دیگه برای همیشه رفت..."


+ازش ناراحت نیستم، داغش بزرگ بود..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۴
لوسی می
وقتی داشتم فکر میکردم که باید برم ببینمش
برای همیشه دیر شد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۲
لوسی می
بعد از شش سال اذیت شدن
و مبارزه با سرطان
همین سه شنبه به رحمت خدا رفت..


+خانم عموم، 40 سال هم نداشت...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۱
لوسی می
با وجود حجم عظیم کاری که رو دوشمه
امروز بالاخره خونه رو تکوندم
و دکوراسیونشو عوض کردم.


+دوباره عاشق اتاق خوابمون شدم :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
لوسی می
پنجشنبه، روضه دارم :)

پذیراییم هم آش رشته ست. :)

دیگه چی بدم؟!


+میخواستم سالاد میوه بدم

میگن برای جشن خوبه! نه عزا!

کسی نظری برای میوه نداره؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۵
لوسی می
مگه نون میکادو خشک نیست؟
چطوری تو بعضی سایتها می بینم
که با نون میکادو رول حلوا درست کرده ن؟؟!


+نرمش هم هست؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۳
لوسی می
روز بعدش، یعنی یکشنبه،

مستر دوباره ازش برام نوبت گرفت،

منم رفتم اتاقش و

هرچی گله داشتم گفتم!

حق مشاوره هم ندادم.



+تمام مدت مستر با پسرک بیرون منتظرم بود

و کاملاً ازم حمایت کرد :)

عاشق این سطح شعوری مستر شدم :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۲
لوسی می
از وقتی از دفترش اومدیم بیرون
خودمو خوردَددددددددددددددم تا شب!
شب تو بغل مستر خیلی گریه کردم.
آرومم کرد و گفت برو حرفتو بهش بزن!
عاشق مستر شدم که از حرفای دکتره علیه من سو استفاده نکرد.
خیلی باشعوره..
خیلی. :)


+داشتن مستری تا بدین حد باشعور، عین خوشبختیه..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۱
لوسی می
رفتیم دکتر!
منو شست گذاشت کنار!
به همین راحتی!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۲۰:۱۹
لوسی می
دلم شور میزنه
:(
چراشو هم نمیدونم.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۸:۲۱
لوسی می
فردا روز موعوده.
روز ملاقات با دکتـــــــــــــــــــــــر!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۱
لوسی می
وقتی تو مراسم شب چله ی مادرشوهر
مادرِ جاریم دعوت باشه،
مادرِ من، نه.
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۶:۲۱
لوسی می
خیلی ستمه
که مجبور باشی
یک متن تخصصی غیر از تخصص خودت رو
ترجمه کنی
:(
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۰
لوسی می