1888.

وقتی با یه جمله،

یهو تصمیم میگیرم مهریه م رو به مستر ببخشم!

+البته مستر توجهی نکرد!

گفت جوگیر شدی.

و رفت خوابید!

:|

ولی من جدی بودم.

و هستم.

1887.

آهای آقای مستر!

مسترِ جااااانم!

تولدت مبارک..

:)

+خیلی سعی کردم یه طرح سورپرایزیک خاصی طراحی کنم اما نشد

همین که تونستم هدیه بخرم و دکور تولد چیدم و مستر شاد شد خوشحالم :)

+سورپرایزم باشه برای روز پدر، که روز خاص و پرمناسبتیه برای ما. :)

1886.

پسرک عزیزِ من..

+خیلی زود بزرگ شدی مادر..

منو ببخش..

1885.

وقتی عروس و داماد می بینم

دلم میخواد بشینم براشون از زندگی بگم!

هههه ههه!

+کلا دیدن یک زوج تازه عروس و داماد

روح منو به شدت لطیف میکنه و قلبم رو پر از محبت..

1884.

امروز رفتیم عروس خاله رو دیدیم.

:)

+بعدم در اقدامی فوق العاده مرام گونه،

یهویی بردیمشون یه غول خوشمزه مهمونشون کردیم :)

1883.

غیبت!

درد بی درمون!

:|

1882.

ما این سال نوروز

یه عکس خانوادگی چهارنفره سر سفره هفت سین با هم نگرفتیم!

:|

1881.

من نمی فهمم چرا جا انداختن یک موضوع خیلی ساده

شده پروژه ی عظیم زندگی من و مستر؟؟؟!

بابا بچه رو میخوای ببری بیرون

بفرست پایین لباس بپوشه!

أه!

اینقدر این مسئله سخته؟

زورت میاد اجازه شو بگیری، نگیر!

قرار نیست بچه رو سرما بدی که!

ای خدای من!

:|

1880.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

1879.

آیا دیدین کسی از کل کل خوشش بیاد؟

از حرص دادن طرف مقابل،

یا از درآوردن لج کسی..

چرا؟!

این چه لذتی داره؟

1878.

اصلا باورم نمیشه!

آخه چطور چنین پیشنهادی رو پذیرفتن!!

+تو هم؟ تو هم مامان؟!

1877.

اندر احوالات زندگی طلبگی..

+طلبه هم طلبه های زمان اعلی حضرت! :دی

+با احترام تمام برای جامعه ی طلبگان، مواردی خاص مدنظرم بود.

1876.

بیشتر از هر چیزی

گوش کردن به تغنّیات

سلب اراده و عزم از انسان می کند..

+چهل حدیث امام.

+حالا شبتون کوک! :|

1875.

یه زمانی ترانه هایی که مخاطبش معشوق زمینی باشند

اصلا در صدا و سیما اجازه ی پخش نداشتند؛

حالا این تغییر رو میشه چشم پوشی کرد؛

اما ترانه های مرتبط با خیانت معشوق رو نمیدونم کجای دلم بذارم؟!

+حالا این وسط اینکه موسیقی و خواننده ای که یه زمانی غیر مجاز بوده

الان تو تلویزیون میاد و میره و میخونه و حتی میشه داور یه مسابقه ی تلویزیونی

این چه معنی ای میده؟

+فک کنم مثلا اگر یکی مثل گلشیفته هم برگرده ایران، میذارنش رو سرشون حلوا حلواش میکنن! والا! :|

1874.

تو دو هفته زندگیم رنگ امید شد..

:)