ببینم امروز مستر چه کار میکنه...
دیگه نمیشه باهاش رفت..
باید قبول کنه که خودش اینو خواسته!
ببینم امروز مستر چه کار میکنه...
دیگه نمیشه باهاش رفت..
باید قبول کنه که خودش اینو خواسته!
اصلا به فکرم نرسیده بود که میشه چله برداشت.
البته هنوزم دیر نشده.
ان شالله که خدا قبول کنه.
خیلی تو فکرم..
نمیدونم کدوم تصمیم درسته..
کاش خدا یه فرجی برای ما برسونه..
از اینکه کسی از بالا به پایین به من نگاه کنه اصلا خوشم نمیاد.
اصلا!!
+البته هیچکس خوشش نمیاد.
از تک تک ساعات ماه رجب
برای جلب توجه خدا استفاده کنید.
+رهبرِ جانم.
+چون فرصت از دست رفته و الان اواخر ماهه؛
پس مجبوریم این توصیه ی استثنایی رو
به کل زندگیمون تعمیم بدیم :)
از زمان استارت یک ایده و رویا
یه بازه ی زمانی ایجاد میشه
که اگر آدم تو اون بازه ی زمانی به بخشی از رویاهاش دست پیدا کنه
براش انرژی بخشه و رویاپردازی هاشو ادامه میده
اما از یه جایی به بعد
که انتظار حالت فرسایشی پیدا کنه
آدم دیگه حتی حوصله ی رویاپردازی هم نداره
و فقط دلش میخواد که همه چیز تموم بشه
و به اون جایی که باید برسه
حتی بدون لذت!
حتی بدون رویا!
نمیدونم چرا اصلا خوشحال نیستم.
و البته بیشتر تعجب میکنم از مستر
که با این همه کاهش قیمت و ضرری که کرده
راضیه!
+احتمالا قصدش من و راحتی منه.
اما من خیلی دارم خودخوری میکنم که وقتی اومد هیچی نگم!!
بذار یه کم برای شما غر بزنم و خالی کنم خودمو که بتونم به روی مستر نیارم،
که خونه ی ما رو به قیمت خونه ی ده متر کمتر فروخته.
:(
چشمم به در و
گوشم به زنگ...
صدای پیامک گوشیم بلند شده
و من دل تو دلم نیست
اما نمیتونم برم سراغ موبایل!!
+ینی کی میتونه باشه این وقت روز؟
+بعدانوشت: مستر خونه رو فروخت...
میدونم که این روزها نمی مونن
کمکم کن که وقتی که این روزا تموم شدن
شرمنده ی احدی نباشم..
إنَّما أشکوا بثّی و حُزنی الی الله..
+86 یوسف
+با تشکر از خانم الف
که این روزها برای من عکس نویسی می کنه! :)
برای من از لذت دنیا همین بس
که به تویی نگاه کنم
که لبخند از رو لبهات محو نمیشه..
و هربار که تو رو صدا کنم،
برام بخندی..