ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۶۳ مطلب با موضوع «بقیه :: اتفاقات حرص درآر» ثبت شده است

اول داداشم،

بعد خواهرم،

بعد اگر فرصتی باقی بمونه،

مامانم میتونه قدری هم به من و بچه هام فکر کنه!

هه!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۲۶
لوسی می

من فردا میخوام برم دانشگاه

و برای همین امشب اومدم خونه مامان مستر.

(گفته بودم که مستر رفت ماموریت؟)

اومدیم اینجا و سرعت دانلود به یک هفتم رسیده!

:|

ینی رسما دیگه ناامید شدم از اتمام حجممون!

تازهههه! بدتر از همه ش اینکه ظرفیت درایوهای لپتاپم داره کم میاد!

اگر فردا هم فرصتی باقی مونده باشه که بعید میدونم،

وایمکس رو میبرم دانشگاه بذارم تو فضای باز موجها رو سریعتر بگیره دانلود کنه! ههه!



+مردم میرن دانشگاه نت از دانشگاه مصرف کنن،

ما برعکسیم!

+بعدا نوشت: من به خاطر مصرف حجم نمیخواستم برم دانشگاه!

این هدف ثانویه بود که بعدا ایجادشد.

زمان مصرف با حدود 17 گیگ باقیمونده تموم شد.

اینش مهم نبود، چیزی که واقعا ضدحال شد این بود که از دانلود فیلمم فقط 50 مگ باقی مونده بود،

که زمان تموم شد و اجازه نداد ادامه بدم! :|

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۳۰
لوسی می

الان 22 گیگ اینترنت دارم!

و نصف روز فرصت برای مصرفش!

واقعا موندم چه کار کنم!

:((

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۳۵
لوسی می

میدون رو دور زدیم،

یه بنر بزرگ رو ورودی بلوار نصب شده بود:

"تعمیر به جای تعویض!"

بعد عکس یه قوری داشت،

که روی قسمت آبریز قوری که شکسته بود

یه لوله وصل کرده بودن!

احساس کردم چقدر یک نفر میتونه تو طراحی کج سلیقه باشه

و چقدر جامعه ی فرهنگیِ ما هنگام انتشار این بنر، دلش خوش بوده!!

و چقدر تولید در این مملکت کم شده که به چنین چیزی توصیه میکنیم!

آیا اسم این قناعت و عدم اسرافه؟

یا ضربه زدن به تولید ملی؟!:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۸
لوسی می

وقتی به خاطر کوتاهیِ یک یا چند نفر،

مجبور میشم برم دانشگاه برای پیگیریِ کار مرخصیم!



+نزدیک هشت ساله تو دانشگاهم

و قطعاً بیشتر از هشت بار کارم با این نظامِ سه نقطه ی به درد نخور به هم پیچیده!

+من به پشتیبانی این ملت،

تو دهن این نظام اداری میزنم! اینجا

:((

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۳۴
لوسی می

پول بدی که مقاله ت رو چاپ کنن،

و بعد بری تو سایتهای نمایه شده،

و ببینی برای دریافت مقاله ت مبلغ تعیین کرده اند!

یعنی شما پولی بدی،

تا نشریه یا کنفرانس مربوطه از مقاله ی شما درآمدزایی هم بکند لطفا!

و شما فقط یه سرتیفیکیت دستت بگیری و اینور و اونور ببری و خوشحال باشی!

:|

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۶
لوسی می

چرا چیزهایی میگیم

که اگر به خود ما بگن به شدت شاکی خواهیم شد؟!



۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۳۳
لوسی می

من درگیر حسهای عجیبم!

خیلی عجیب.

و هنوز نتونستم باهاشون کنار بیام.

بیش از همه

از این میترسم

که روزی حسرت لحظاتی رو بخورم

که پر از این حس ها بود...



+با من صنما دل یک دله کن!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۸
لوسی می

ای بابا!

آدم جرئت نمیکنه از شغل بقیه بپرسه!




+ از آقای همکلاسی پرسیدم شغل همسرش چیه،

گفت یه فروشگاه نتی زده!

با کلی ذوق گفتم آدرس بدید شاید مشتری شدیم!

حالا می بینم فروشگاهِ فلان است!

:|

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۱۷:۱۴
لوسی می

از همه تون بدم میاد!



+این قطعی ترین حسیه که در همین لحظه

(تاکید میکنم در همین لحظه)

نسبت بهشون دارم!

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۶
لوسی می

عجب روزی بود امروز،

خسته شدم،

دلم میخواد سر به بیابون بذارم،

هیچکس نباشه،

که منم هیچوقت مخاطب غیبتی قرار نگیرم،

أه..

لعنت به این دنیا..




+خب معلومه چرا اسم من برای کربلا در نمیاد..

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۰
لوسی می

وقتی تو مهمونی ها 

حرکات و رفتارهای دور از شأن بعضیها رو می بینم

کل مهمونی به کامم تلخ میشه!

آخه یکی نیست بگه به تو چه!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۵ ، ۲۳:۱۸
لوسی می

دیروز ناهار مهمون مامان بودیم

و بعد به طور رسمی از خونه بیرون انداخته شدیم!

خخخخ!



+باز هم همان حکایت همیشگی!

+قبول دارم که خوبه که مامان با ما تعارف نداره،

خوبه که حرفشو میزنه،

اما من دلخور میشم!

نه از گفتنش، نه از بی تعارف بودنش،

از فرکانس باااااالااااای این بی تعارفی دلخور میشم!

شاید باید راه های جایگزین توسط مامان اجرا بشه که نمیشه!

در هرحال،

مسئولیت دلخوری دیروز رو شخصاً به عهده میگیرم. :(


۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۰۸
لوسی می

اینهایی که طب سنتی خوندن

و با یه نگاه میگن تو فلان کمبود رو داری یا فلان طبع رو،

یا اونایی که روانشناسن و با یه نگاه یه عالمه چیز ازت می فهمن،

یا اونهایی که چشم برزخی دارن مثلا،

اصلا حس خوبی به آدم نمیدن!

احساس میکنم مواجهه با این آدمها،

یعنی از بین بردن حریم خصوصی خودت!

:|

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۲
لوسی می

گاهی اوقات اتفاقی که بین من و دیگری افتاده

مثل خوره میره رو روح و روانم،

و به قدری آزارم میده که تصمیم میگیرم بشینم پای تلگرام و به طرف بگم که چقدر از کارت آزرده ام!

اما خب میدونم که کارم درست نیست!

بعد کلی ترفند برای رهایی از این خوره های روانی به کار می برم،

اما خب واقعا همیشه هم اثربخش نیست.




+خیلی زورم میاد که از کسی دلخور باشم

و اونم بدونه که دلخورم

اما اصلا براش مهم نباشه و به روی خودش نیاره!

این موضوعِ بی تفاوتیِ او،

بیشتر از اون دلخوریِ اولیه آزارم میده!

این چیزی که حتی در شرایطی که حق با مخاطبم هم نیست،

بازم من اصلا نمیتونم باشم،

یعنی بی تفاوت نسبت به دلخوری مخاطب از خودم!

+چقدر بده اینطوری بودن!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۶:۱۹
لوسی می