ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۲۱۸ مطلب با موضوع «خانوادگی :: مستر» ثبت شده است

دیشب مادربزرگ مستر بهم گفتن:

دیگه کم میای و به ما سر نمیزنی؛

- ای بابا تقصیر نوه تونه همه ش ما رو تنها میذاره میره.

+ کجا میره؟

- ماموریت!

+ نکنه اونجا زن گرفته؟! :))

- راستش منم همین فکر رو میکنم! :))



+مادربزرگ مستر نزدیک نود سالشونه.

سایه شون مستدام!

+برای مستر تعریف کردم کلی خندید! :|


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۱۸
لوسی می

دیشب مستر با یه جعبه شیرینی و یه شاخه گل،

ولنتاین رو برام جشن گرفت!

:)



+بعدم رفتیم عروسی.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۱۰
لوسی می

صبح با مستر تماس گرفتم و خواستم زودتر برگرده.

طفلک داغونتر از من بود؛

و مثل همیشه من به خاطر درخواستم احساس گناه کردم!



ظهر مستر تماس گرفت

و از من خواست با بچه ها برم پیشش!

گفت که به این زودی ها برگشتنی نیست!

و من باز احساس گناه کردم!

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۶
لوسی می

کمتر کسی رو سراغ دارم*

که به اندازه ی مستر

سعه ی صدر و مناعت طبع داشته باشه.



*من کسی رو سراغ ندارم! برای احتیاط عرض کردم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۶
لوسی می

تو جانشینِ همه ی نداشتن های منی..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۷
لوسی می

امروز داشتم برای مستر میگفتم

که تمام زندگیم تلاش کردم دلی نشکنم

کسی رو تحقیر نکنم

کسی رو سرزنش نکنم

همه رو ببخشم

مخصوصا اگر به قصد عذرخواهی وارد دیالوگ شدند

پیش از شنیدنِ "عذرمیخوام"

یا هرچیزی شبیه به این

بگم بابا مهم نیست دیگه گذشته!

و در یک کلام "عزت نفس" آدمها رو خدشه دار نکنم.

پس یکی به من بگه چرا هر بار ناچار شدم از کسی عذر بخوام

از هرکسی

همه ی بلاهای بالا رو به سرم آورده؟؟!

اگر نه همه ش که لااقل دو تا شو همزمان رو من پیاده کرده؟

پس کجاست قانون "با هر دست بدی، با همون دست پس میگیری"؟؟

داشتم میگفتم و میگفتم و میگفتم

که یهو متوجه مستر شدم،

و فکر کردم شاید همسری تا این حد باشعور

که درکمتر کسی این سعه ی صدر و مناعت طبع رو سراغ دارم،

نتیجه ی همه ی این تلاشها باشه!!

مردی که من میشینم کنارش

و های های گریه میکنم

و هرچیییییزی دلم میخواد از هرکسی و هر اتفاقی و هر نقطه ضعفی که دارم میگم

و میدونم هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت

با این جملات و حرفهایی که ازم میشنوه،

مچمو نمیگیره،

ضد حال نمیزنه،

و به روم نمیاره..

شاید!

شاید!


+این، چیزیه که خیلی برای من اتفاق افتاده!

+و سابقه ی ذوق من از شعور مستر: +
و این +

که این آخری واقعا در شرایطی استثنایی بود و امروز به مستر گفتم که از اینجا شد که فهمیدم خیلی باشعوری!

و البته که مستر مثل همیشه یادش نمیومد! :))

+دنبال این نباشیم که کارهامون بازخورد مثبت آنی داشته باشن،

یا نظیر خوبیهامون برای بقیه برای خودمون هم اتفاق بیفته.

گاهی یک گیرِ زندگی اثر اشتباهی است در ده سال گذشته،

و یک نعمت اثری است از تلاش تو برای خوب بودن.. (قانون کارما به نظرم اینو میگفت)

+مستر واقعا جانشینِ خوبی برای نداشتن های منه..

ممنونم خدای بزرگ که امروز اینو به یادم آوردی.

شکر.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۰
لوسی می

امروز مستر مرخصی گرفت

و  پیشمون موند تا قدری از غیبتش در ده روز آینده رو پیشاپیش جبران کنه،

و به رسم سه شنبه ها،

ما میزبان پدر مستر هم بودیم.



+راستی! یه بخاری عاریتی روشن کردیم!

البته خیلی کوچیکه اما به نظر من که اثرش واقعا قابل ملاحظه ست!

+این سه پست اخیررو نوشتم و عازم بیرون بودم

یهو احساس کردم نیاز به ویرایش داره به دلایلی!

اومدم ثبت موقت کردم چون فرصت ویرایش نداشتم

و الان دوباره منتشرشون میکنم.

ببخشید که یه کم قاطی پاتی شد! :)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۳۵
لوسی می

در اقدامی فوق غافلگیرانه،

مستر برام پیامک فرستاد،

که ان شالله امشب برمیگردهههههه..

:)



+واو! باور نمیکنم!

+یا پست منو خونده، یا اثرِ ابراز دلتنگیِ پسرکه!

:)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۸
لوسی می

امروز مستر رسماً به سازمانشون سنجاق شد!

:)



+به همین مناسبت رفتیم غول خوردیم تو این سوز و سرما!

+بهت تبریک میگم عزیز.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۳
لوسی می

ماموریت!

در نگاه مستر..



+تو یار من و جان من و همه تمنای منی...

نبینم غمتو..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۷
لوسی می

مستر اومد

و یه بحث اعتقادی عمیقی با هم کردیم.

واااای که چه خوبه مستر!

ههه هه!

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۷
لوسی می

چند وقت پیش با مستر در مورد "چرا بچه های بیشتر؟" صحبت میکردم.

مثل همیشه این مستره که سر این چیزها یه حرفی میزنه که تو دیگه نتونی چیزی بگی!

یه چیزی میگه که مجبور بشی قانع بشی!

کلا دید مستر به این چیزها خیلی متعالیه.

اما متاسفانه من بارها و بارها،

و گاهی مدتهای طولانی درگیر دنیادوستیهام میشم...



+مستر میگه هر فرزند یک فرصت ایده آل برای نجات از سابقه ی گناه آلوده.

همین بچه ها اگر هر جا به لطف تربیت ما کار خیری بکنند ما در اون کار شریکیم،

و این ایده آل ترین انگیزه برای داشتن بچه های بیشتره.

+من از داشتن این دو فرزندم هرگز حتی لحظه ای پشیمون نیستم.

سوالم در مورد بیشتر شدن این بچه ها بود.

به نظرِ دنیا دوستم دو تا کافیه!

و به نظر آخرت طلبم، حق با مستره!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۶:۱۰
لوسی می

مستر از ترس لغو و تاخیر شدید پروازها

داره با قطار برمیگرده!

الان سوار قطاره

و تا فردا تو راه خواهد بود..

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۲۲:۱۳
لوسی می

در همین لحظات

مستر داره بساطشو جمع میکنه

که برای چند روز ما رو تنها بذاره..



+و یکی از بزرگترین چالشهایی که باهاش درگیره

اینه که کدوم جورابشو بپوشه!  :دی

+آآآآی مستر! هنوز نرفتی اما دلم برات تنگه..

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۹
لوسی می

اصصصصصصصلا باورم نمیشه که مستر

دیشب تو اون ساعتی که از فرودگاه برمیگشت

برام کیک تولد سفارش داده بود،

امروز رفتیم کیک رو گرفتیم و رفتیم خونه مامانم.

و من یکی از پرهدیه ترین روزهای تولدم تا به امروز رو

همین امروز، خونه مامانم تجربه کردم!

:)



+وای اصلا باورم نمیشد که مامان و بابام هردو به صورت مجزا به من هدیه ی تولد دادن!

واقعا بی سابقه بود! واقعا!

مطمئنم خودشون و مستر هم از این عدم هماهنگی تو شوک قرار گرفتن!  :))

+مستر هم از ماموریت برام چیزهایی آورد

که من نیمیش رو به عنوان سوغات

و نیمیش رو به عنوان هدیه ی تولد پذیرفتم :)

+28 ساله شدم...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۰:۲۳
لوسی می