پریشب برای گل پسر کفش خریدیم!
:)
+و من امروز و دیروز در رویای پارک بردن بچه ها به سر بردم!
وقتی که بهار بیاد و من هر روز دستشونو بگیرم و سه تایی بریم پارک!
چه رویایی :)
پریشب برای گل پسر کفش خریدیم!
:)
+و من امروز و دیروز در رویای پارک بردن بچه ها به سر بردم!
وقتی که بهار بیاد و من هر روز دستشونو بگیرم و سه تایی بریم پارک!
چه رویایی :)
همه چیز برای رفتن من و بچه ها پیش مستر جور شد،
اما گل پسر برای دومین بار در این هفته تب کرد!
:(
+گوش شیطون کر، ان شالله مستر فردا میاد.
و شنبه دوباره برمیگرده.
دنبال گل پسر میدوم،
و گل پسر هر از چندی برمیگرده و میپره تو بغلم..
وای خدا این لذت ها رو قسمت همه بکن.
دیروز بچه ها هردو تبدار بودند.
بس که برف ندیده ایم لابد!
:(
+و امروز فهمیدم که مدتی قبل در اتفاقی عجیب
من مناسبتِ یکی از روزهای مهم زندگیمونو یادم رفت و گذشت!
:|
امروز نهم دی ماه،
روز خوبیه،
امروز پسرک من 50 ماهه شد..
الانم مردهای خونه همگی رفتن پیرایشگاه!
:)
و گل پسر برای اولین بار رفته!
:)
#50_months_old
برای یک تایپیستِ نسبتاً حرفه ای مثل من،
بی اسپیسی بد دردیه رفقا!
بد دردیه!
+اینه که عطش پست نوشتن رو در وجودم خفه میکنه!
:((
امروز گل پسر،
وسط ناهار،
زد و ظرف حاوی گوشت کوبیده رو شکست!
:|
+امروزم کلا گل پسری بود!
مراحل رشد توانایی های بچه ها،
به طرز جالبی شبیه همه.
حالا نمیدونم بچه های من مثل همن،
یا همه همینطوری ان!
+گل پسر درست مثل پسرک در همین سن و سال،
مدام پامیشه دور خودش میچرخه!
هی گیج میشه میخوره زمین،
اما خب دست بردار نیست!
امان از دست این گل پسر،
که هر جای خونه رو نگاه میکنم،
یه لنگه کفش آورده گذاشته!!
وقتی صدای "لبیک یا حسینِ" میثم مطیعی از لوستر بلند میشه
و گل پسر بدو بدو کنان و سینه زنان اینور و اونور میره،
دوست دارم درسته قورتش بدم.
+چقدر این مداحی قشنگه!
آخه خدا چقدر قشنگه!
ای بابا!
تک تک ابیاتش با روح و روانم بازی میکنه!
گل پسر دستِ بزن پیدا کرده،
و وای اگر بهش بگی نزن!
یا آخ!
یا دردم میاد!
میزنه زیر گریه و چنان ننه من غریبم بازی ای در میاره که بیا و بکن تماشا!
:|
امروز بعد از این اتفاق،
و وسط ماجرای ننه من غریبم،
پسرک به من میگه: من هیچوقت گل پسر رو غصه نمیدم!
میگم آفرین پسرم. منم غصه ش ندادم بهش گفتم دردم میاد!
پسرک: خب اینکه کوچیکه نمیدونه! بزرگ بشه تازه میفهمه که دردمون میاد!!
نباید که غصه ش بدیم!
:|