دلم یک طبیب دوره گرد لازم داره.
+چرا با تو حرف نمیزنم؟؟!
آئینهدارِ امّ ابیها! صبور باش!
زینب! در این دو روزه دنیا، صبور باش!
بابا که نیست هر چه دلت خواست گریه کن
اّما کنار غربت بابا صبور باش!
مادر موسی(ع) هرگز قادر نبود
موسی و هارون رو به این مقام برسونه..
اما خدا برای موسی و هارون چنین خواسته بود*..
+خدایا برای بچه های ما بخواه..
بخواه لطفا..
+ امروز چهلمین ماهگردیه که پیش ما هستی
و من چهل و نه ماهه که برای تو دعا میکنم که خدا خودش، تو رو بخواد
که من،
نمیتونم،
نمیتونم تو رو به اونجایی برسونم که لیاقتش رو داری..
تو هم برای من دعا کن پسرکم..
من به دعای تو محتاجم..
*وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی (آیه ی 41 سوره طه)
درهای رحمت با دعایت باز می شد
دردا که می بستند درها را به رویت...
+تسلیت ایام شهادت.
+حمیدرضا برقعی عزیز.
چقدر امروز نور دیدم..
+ازت ممنونم که دست دلم رو گرفتی..
+بالا بری پایین بیای، من همون لوسی می خودتم
خدایی کن و اشکهای من رو مایه ی طهارت چشمام قرار بده..
- من تو را بزرگ کردم،
با جان و شیره ی خود تو را
پرورش دادم
و اکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم
و هیچ انتظاری از تو
ندارم ،
فقط یک وصیت می کنم
و آن این که
«خدای بزرگ را فراموش نکنی»
+ای مادر!
بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می گردم
و به تو اطمینان
می دهم
که در این مدت دراز
حتی یک لحظه
حتی یک لحظه
«خدا را فراموش نکردم...»
+رویای بزرگ من برای خودم و بچه هام و همه و همه و همه!
که هرکار میخوان بکنن،
هرجا میخوان برن،
با هرکس که میخوان باشن،
هرطور دوست دارند زندگی کنن،
فقط هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت خدا رو فراموش نکنند...
خدایا بخواه براشون.. و برای همه..
و استجب لمن لایملک الا الدعا و سلاحه البکاء
(و اجابت فرما برای منی که جز دعا سرمایه ای ندارم و سلاحم گریه است...فرازی از دعای کمیل)
+متن بالا از خاطرات چمران عزیز، بود.. چمرانِ بزرگ..
چمرانِ چمران!
احساس کسی رو دارم که تو یک آزمون بزرگ قراره شرکت کنه
و نه اطلاعات کافی داره
و نه توانایی لازم.
و مدام چشمش به بقیه ست
که چطور دارن برای امتحان آماده میشن
یه عده شتاب زده
یه عده با منش آهسته و پیوسته
و یه عده بی خیااااال...
و این جماعت بی خیال
بیش از همه ی بقیه ذهن منو درگیر میکنه
که مبادا آزمون اونقدر سخت نباشه
که این جماعت بی خیال هم راحت قبول بشن
و برنده ی دوسر برد بازی همینها باشن
و مبادا اونقدر سخت باشه
که من هم توان قبولی رو نداشته باشم
و از اینجا مونده و از اونجا رونده بشم.
در هر حال صادقانه بگم
اصصصصصلا
این بازی رو
دوست ندارم..
+مسخره ست. نه؟
+کاش میومدی تا با هم حرف بزنیم...کاش..
یه بابایی میره پیش امام علی_علیه السلام_
و به حضرت میگه که من نماز شب نمی تونم بیدار شم هی خواب می مونم، چه کار کنم؟
امام علی_علیه السلام_ بهش میگن:
"گناه های بسیار دست و پای تو رو بسته..."
+حالا فکر کن طرف رفته در
مورد نماز شب پرسیده که یک عمل کااااملا مستحب هست!
+من دیگه حرفی ندارم..
+خدایا جانِ هرکس دوست داری نذار من اینطوری بمونم و بمیرم که لا ینالُ ذلکَ الّا بِفَضلِک..
(کسی به مراتب بالا نمیرسد مگر ناشی از فضل تو..«فرازی از دعای کمیل»)
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونان که بایدند
و نه باید های ما...
+قیصر عزیز.
+بعضی چیزها رو یه جوری گفته که تا قیصر نگفته بود
هیچکس نمی دونست چطوری میشه اینها رو گفت!
مثل اون مصرع معروفش:
ناگهان چه زود دیر می شود...
دلم قلب سلیم1 میخواد!
کجا میفروشن از این قلبها؟!
1 هیچ دارایی شما نفعی نخواهد داشت،
الّا مَن أتی اللهَ بقَلبٍ سَلیمٍ..
.
+مگر کسی که با قلب سلیم به حضور پروردگار برسد..89شعراء
نمیدونم این چه روایتیه
که من هربااااااار میخونم
گریه میکنم...
+چمران، چمران، چمران...
ای حسین (ع)
تو بر کنار بدن همه شهدا یکایک حاضر شدی
آنها را بوسیدی، بوییدی،
و با آنها وداع کردی،
آیا میشود هنگامی که من نیز به خاک شهادت
میافتم
میهمان تو باشم
و تو دستت را به سینه من بگذاری
و آتش عشق من را به
خودت و به خدای خودت احساس کنی
و مرا سیراب کنی؟
+چمران، چمران، چمران...
تو منو می بینی..
+آدمهات.. :| چقدر شرمنده ت شدم..
+الحمدلله علی کل حال.
من اگر در جای خود بمانم،
این خلق به چه آزمایش شوند؟!
+امام حسین(علیه السلام)
+از کتاب آه.