356.

دیشب برا اولین بار
رفتیم یکی از مرکز خریدهای شهرمون!


+یه همچین خانواده ی خرید برویی هستیم ما!
+البته همین مرکز خریده رو نرفته بودیم!
+یه لباس برا مامان خریدم که عیدی بهش بدم. :)

355.

ینی انقده قرمه سبزیم خوشمزه شد

خوشمزه شد

خوشمزه شــــــــــــــــــــُـــــــــــد که نگو!

:)

+خودشیفته هم خودتونین :)

354.

دیروز دو کیلو سبزی آش

و دو کیلو قرمه سبزی سفارش دادم.

انگار زنده شدم :)

+نتیجه میگیریم که امروز ناهارمون قرمه سبزیه.

عصرانه هم آش رشته س :)

352.

تو راه برگشت،

رفتیم مغازه اسباب بازی فروشی

که برای بچه های فامیل

عیدی بخریم

هیچی نخریدیم

جز یه شلوار

واسه بچه خودمون!

یه شلوار دوس داشتنی :)

البته + یه لباس خونگی :)

351.

رفتیم کفشهای پسرکمونو گرفتیم.
اصلا چپ و راست کفش معلوم نیس!
فکر میکردم تو کفشش، یه زایده گذاشته باشن
ولی فقط کَفِ کفشش شیب داره!
خوشحالم چون اینطوری اذیت نمیشه. :)

350.

دیشب که به شدت افسرده بودم

کلا کنکور رو بی خیال شدم. :(

مستر اومد دید اینطوری ام

گفت شب می برمت بیرون :)

345.

تا پریروز برنامه م این بود

که اختلاف سنی بچه هام کم باشه

از پریروز کلا منصرف شدم!

+هرچند میدونم بازم گول تفکراتمو میخورم!

343.

مستر رفت مأموریت!
تنها ماندم :(
تنها در خانه..
:(

342.

الان از مهمونی یک همکار قدیمی برگشتم.
ممنونم ازش
که بعد از دو سال
منو یادش بود
و دعوتم کرد.

340.

بعد از محل دوست داشتنی من

رفتیم خونه مامان

دعوتشون کردیم

به شیرکاکائو و دانمارکی :)

330.

تاندون پای مستر بر اثر فوتبال کش اومد!
الان تو گچه!
:(

329.

به مستر گفتم:
ینی خونه ی جدیدمون میتونه خونه ی عشقمون باشه؟
گفت: هست.
:)


+و من گریه کردم.
گفتم: هیشکی نمیدونه من تو این خونه چی کشیدم.
:((

328.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

327.

قرار شده ماشین رو بفروشیم

خونه بخریم.

ینی میشه ما از این خونه ی نفرین شده

بریم؟!

:|

326.

حوصله هیچی رو ندارم.
باز دورِ زندگیم افتاده رو بطالت!
:(
دلم به هیچی خوش نیس :((