ماجراهای دنبالهدارِ من و موقعیتهای شغلی!
امروز با آقای کارشناس تماس گرفتم.
گفت خانمِ می! اگر تعهد می دین که بیاین سر کار دیگه!
گفتم الان پشت خط نتیجه تصمیماتم رو بگم یا بیام به دکتر پرهام بگم؟
گفت نه به من بگین هم حله!
دیدم اینطوری مودبانه نیست. رفتم سازمان. از آقای پرهام تشکر کردم و بابت اینکه وقتشونو گرفتم عذرخواستم و گفتم اگر این تعهد رو از ابتدا میگفتین مزاحم نمیشدم اصلا. ولی ممنونم از حسن نظرتون و اینکه اعتماد به نفسم رو هم بالا بردین :دی
کلی توضیح داد که چرا چنین تعهدی میخوان و منم بهش حق دادم و خودشم فهمید من آدمِ کارِ کارمندیِ طولانی مدت نیستم و آخرش گفت اگر دوست دارین اینجا کار کنین ما شرایط دیگهای هم داریم.
گفتم چی؟
گفت بیاید به صورت ساعتی ولی فولتایم در سازمان خدمت کنید. شرایط بیمهای نداره و حقوقش هم حدود دو سومِ شرایط قراردادیه که قرار بود باهاتون ببندیم! ولی تعهد نمیخوایم. درستون رو بخونید و هروقت نخواستید دیگه نیاید!
گفتم (با توجه به مورد دومِ این پست) اگر ساعتی بیام میتونم صبحها دیرتر بیام و ساعتهامو جور دیگری جبران کنم؟
گفت بله. ^_^
باز من افتادم تو شرایط تصمیمگیری! :/
مستر میگه خوبه. بگو اوکی! ولی نمیدونم واقعا چقدر اوکیه!
قشنگ گیر کردم تو این ماجرا :))