عزم، جوهرهی انسانیت و میزان امتیاز انسان است.
بعد از مرحلهی تفکر(اینجا) می رسیم به تلاش برای ایجاد عزم در وجود.
این مرحلهایه که اگر از پس مرحلهی تفکر برنیومده باشیم، در این باب هم موفق نخواهیم بود. وقتی انسان هر روز در مورد ابدیت خودش تفکر کرده باشه، برای طی طریق حق عزمش را جزم خواهد کرد و تصمیم جدی خواهد گرفت.
این مرحله یعنی مرحلهی تصمیم جدی برای تغییر وضع موجود.
عزم یعنی همون تصمیم جدیِ من در پست قبل! و در اینجا یعنی راضی شدن و تصمیم جدی به رعایت شریعت.یعنی اگر گناهی هست که به بودنش راضی هستی و کلا نمیخوای ترکش کنی و توجیهشون میکنی و برای ادامه وضع موجود و انجامشون بهانه میتراشی بدون هنوز انسان بیعزمی هستی و هنوز تفکرت ناقصه و ضرورت طی مسیر رو درک نکردی.
مثلا من مصمم هستم زمانهای نت رو مدیریت کنم پس عزمش رو دارم حتی اگر موفق نشده باشم.
اما من بیعزم اون وقتیه که لزومی برای مدیریت نت نمیبینم. با اتلاف عمرم راحتم!
لزومی برای زندگی بر مبنای شریعت نمیبینم. با نمازهای الکیم راحتم و راضیام، با غیبت کردن راحتم و منو آروم میکنه. انسان بیعزم اونیه که لزوم تغییر و عقب بودن خودش رو درک نکرده و تفکرش او رو به لزوم طی مسیر واقف نکرده و همان انسان صوریِ بیمغزی است که در آن عالم باطن غیرانسانیش برایش آشکار میشه. و به وضع موجود راضی شده.
هرچه عزم و احساس ضرورت تغییر با تفکر، بیشتر بشه انسان تو طی طریق موفقتره.
هرچه احساس لزوم مدیریت نت بیشتر بشه امکان موفق شدن تو این مدیریت بیشتره.
تصمیم جدی بر ترک معاصی و انجام واجبات و جبران هر آنچه که از انسان فوت شده در ایام حیات و تبدیل ظاهر خود به ظاهر یک انسان عقلی و شرعی (آنچنان که از ظاهر انسان متوجه شوند این شخص انسان متشرعی است) از موارد این مقامه.
پس ای عزیز از گناهان دوری کن و برای هجرت به سوی حق تعالی آماده شو که ما میخوایم بریما(:دی) ظاهرت را ظاهر انسان کن و خودت را وارد آداب شریعت کن، و از خداوند بخواه تو را کمک کند...
+هرکه دارد سرِ همراهی ما بسم الله.
+تا پست بعدی انشالله همچنان تفکر روزانه رو ادامه میدیم تا عزم وجودمون برای طی مسیر پرورش پیدا کنه و سست نشیم. مهمه که عزم برای تغییر با گوشت و خونمون مخلوط بشه. چطوری؟ با تفکر.. :)
و من الله التوفیق.