هیچکاری برای انسان سختتر از تفکر نیست.
باید بدانیم که قلب ما به هرچه علاقه و محبت پیدا کند قبلهی توجهش همان خواهد بود و اگر اشتغال به امری مانع از پرداختن به محبوب شود به محض آنکه آن اشتغال کم شود و از میان برود دوباره قلب به سوی محبوبش پرواز خواهد کرد (قطع به یقین، همهمون تجربهش رو داشتیم و داریم، پس فکر کنیم به چیستی و چراییِ محبتهامون.)
و دل ما با حبّ نفس و حب دنیا آمیخته شده و مقصد و مقصودی جز ساختن دنیایش ندارد. و این حب دنیا مانع از فراغت قلب و انس با پروردگار است و منشاء هر خطایی حب نفس و حب دنیاست.
پس اول شرط مجاهدت با نفس و حرکت به سوی خدا تفکر است.
و تفکر یعنی انسان لااقل در هر شب و روز، مقداری ولو اندک، با خودش فکر کند که این همه نعمات و رحمت گسترده و ارسال انبیا و کتب و راهنماییها برای چیست؟
آیا همهاش برای ادای شهوات دنیا بوده است؟ آیا انبیا که ما را از شهوت و دنیا پرهیز میدادند با ما دشمنی داشتهاند؟
آیا این نفسِ شقی، که سالهای سال در پی کسب شهوات عمر خود را صرف کرده چیزی نصیبش شده؟ آیا آنکس که تو را دعوت به دنیا و شهوات و گسترش لذات میکند خودش از وضعیتش راضی است و تمام و کمال از آرامش برخوردار است؟
پس باید انسان شب و روز، ولو اندک مدت، با خود تفکر کند که از دویدن به دنبال دنیا و شهوات چه چیزی عایدش شده و سابقین چه بهرهای از دنیا بردند و برای چه کسی راحتی و خوشی پیدا شده؟ ("این همه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد؟ اون بلیط شانس دائم بگو قسمتِ کی شد؟"طور!)
+الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(۱۹۱آل عمران)
+اینجا اون مرحلهایه که باید برای زندگیمون معنا و مفهوم بسازیم و به مشغلهها و مشغولیتهامون جهت بدیم. تا برای طی مسیرهامون انگیزه و اراده و عزم جزم پیدا کنیم.
تا پست بعدی به این پست عمل کنیم. حتما حتما هر روز به محتوای دنیامون فکر کنیم. به هدف تلاشهامون. به انگیزههامون، به اون چیزهایی که ته دلهامون مخفی کردیم. به علت"دلخوریها" و "شادیهامون". به قبلهی آمالمون. اون "دلم میخواهد"هایی که هر روز بهشون مبتلاییم. به اون توجیهاتی که به خودمون ارائه میدیم، به چراییِ سست شدنهامون، به خودخواهیها و دنیاخواهیهامون و به چراییِ زندگیهامون که حتی عباداتمون رو هم در جهتِ "سری توی سرها در آوردن و مجلسآرایی و خودنمایی" قرار داده. هرقدر ماهیت وجودِ دنیازده و غفلتزدهمون بیشتر برامون آشکار بشه برای طی مسیر حق تشنهتریم، پس این فصل رو جدی بگیریم. و اگر نکتهای برای همافزایی و کمک به همدیگه داریم دریغ نکنیم و کامنت بذاریم. :)
+عنوان: نقل از آلبرت آینستاین یا همون انیشتن، رفیق خودمون. :)