ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

این منم با همه ترکیباتش...

ماجراهای من و خودم!

یک عدد لوسی‌می هستم در جستجوی مهربانی :)

مستر بهم میگه تو شبیه لوسی‌می هستی!
برای همین اسمم اینه :)

+پسرکی هشت ساله،
و گل پسری پنج ساله دارم.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب

روز مصاحبه

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۲۵ ب.ظ

بعد از چند روز متوالی مملو از مشغله، بالاخره تو کلاس ژیمناستیک گل پسر فرصتی دست داد تا بشینم و یه چند خطی از مصاحبه بنویسم.

پارسال مصاحبه رو نوشتم و امسال هم دوست دارم بنویسم.

خب امسال خیلی بهتر از پارسال بود. پارسال تا مدتها کابوس روز مصاحبه رو می‌دیدم و اصلا نتونستم اونجا درست صحبت کنم. اما امسال با اینکه خودم خوب بودم ولی مصاحبه‌کننده‌ها باهام راه نیومدن! این‌بار با توجه به تجربه پارسال تصمیم گرفتم پشت در اتاق نایستم و به خودم فشار روانی وارد نکنم. برای همین رفتم سالن مطالعه و به مسئول مربوطه گفتم من میرم و ظهر میام.

این کار باعث شد خیلی راحت‌تر و بی‌استرس‌تر وارد اتاق بشم. یه خانم دکتر بود و سه تا آقای دکتر. دکتر ف. دکتر ر. دکتر ش. (که کلا سوالات انگلیسی می‌پرسه) و دیگری خانم دکتر ک. 

اول که وارد شدم بعد از حرفهای اولیه و بعد از اینکه سوال فوقِ ساده‌ی دکتر ر. رو نتونستم جواب بدم(:/)، پرسیدن تز مورد نظرت برای دکتری چیه. خب من ایده‌مو گفتم و خانم دکتر ک. خیلی خوشش اومد. گفت ایده‌ت رو دوست داشتم و مایلم باهات همکاری کنم. :) طبیعتاً کلی روحیه گرفتم! بعد یک سوال از تعریف یک واژه پرسید که من یادم نیومد منظورشون کدوم بخشه. و برای همین بهشون گفتم راستش این واژه و موضوع رو به خاطر نمیارم. امکانش هست برای تقریب ذهنم، انگلیسیشو بگین؟

آقا گفتنِ این جمله همان و بلد نبودنِ اوشون همان و شاکی‌شدنشون هم همان. معادل انگلیسیشو بلد نبود. یه کم مِن و مِن کرد و به دکتر ش. گفت، آقای دکتر انگلیسیشو بگین ایشون میخوان انگلیسی جواب بدن!!!:/

دکتر ش. لبخند معنی‌داری زد و گفت شما میخواین انگلیسی جواب بدین؟

گفتم نهههه من فقط برای تقریب ذهن گفتم که متوجه بشم منظور دقیقا چی بوده. دکتر ش. باز خندید و گفت خب من انگلیسیشو نمیدونم. و خانم دکتر شاکی تر شد و شروع کرد به گفتنِ جواب سوالی که پرسیده بود. به محض اینکه اولهاشو گفت متوجه شدم که سوالش چی بود. گفتم متوجه شدم، میشه خودم بگم؟ اونم نامردی نکرد و بهم تشر زد که وسط حرف من نپر! :/ وااای خیلی بد شد..‌ کاملا فهمیدم که شاکی شده. عذرخواهی کردم و وقتی توضیحاتش تموم شد گفت قرار نبود بهت درس بدم. قرار بود سوال بپرسم. :/

فهمیدم بدترین چیزی که میشد، اتفاق بیفته، افتاد... توضیحش که تموم شد، من یه توضیح به انتهای حرفش اضافه کردم که مثلا نشون بدم بلد بودم(که به نظرم کار اشتباهی کردم!) و ایشون هم یه جمله‌ی توهین‌آلود بهم گفت. :(

بعد نوبت دکتر ش. رسید و به نظرم که دلش برام سوخت و با اینکه مرامش بر سوالات انگلیسیه ولی از من سه تا سوال فارسی پرسید. و در نهایت دکتر ف. سوالهاشو گفت.

از هفت تا سوال پنج‌تاشو کامل جواب دادم و یکی هم که سوال خانم دکتر بود که نشد جواب بدم. وقتی بلند شدم که بیام بیرون از خانم دکتر مجددا عذرخواهی کردم و اومدم بیرون و زدم زیر گریه! :دی

واقعاً فشار زیادی رو تحمل کردم. و خدایی خوب خودمو کنترل کردم. :/

بعد با خودم فکر کردم اتفاق بین من و خانم دکتر موضوع مهمی نبوده و من در مجموع مصاحبه خوبی رو انجام دادم. روز بعد دکتر ف. برام پیامک فرستاد که بیا ببینمت. دل تو دلم نبود و واقعاً نمیدونستم چی ممکنه بگه. صبح قبل از رفتن به اتاق دکتر ف.  برای کاری به دکتر ر. مراجعه کردم که فهمیدم از عملکردم تو مصاحبه بسیار شاکی بود و بعد هم که رفتم پیش دکتر ف. و اونم با وجود همدلی کردن، بهم گفت که شانست نهایتاً ۶۰ در صده. این شد که امیدم از بین رفت. :(

و البته فکر میکنم اینکه امید واهی نداشته باشم خیلی بهتره. ولی جالب اینه که خیلی هم ناراحت نیستم. از توصیفات دکتر ر. از خودم و شخصیتم ناراحت نشدم که واقعا منو کوبید و رفت و گفت تو جلسه خیلی بد بودی! احساس کردم خوب شد که اینها رو بهم گفت تا در مصاحبه‌های شغلی و حرفه‌ای بعدی حواسم باشه. به من گفت اصلاً نباید از مصاحبه‌کننده سوال بپرسی. هرچی میدونی بگو حتی غلط و غلوط ولی اصلاً نباید از ما سوال بپرسی و کار بدی کردی و اینها. خب من اینها رو نمیدونستم اصلا.و ازش ممنونم که بهم گفت. من به لحاظ علمی بد نبودم و در شرایطی که خانم دکتر از موضوع تزم خوشش اومده بود میتونستم کلی پوئن ازش بگیرم. اما این اتفاق همه‌شو خراب کرد و دکتر ر. هم از همین بابت شاکی بود که دعوای خانم دکتر با تو امتیازت رو خیلی کم کرد و باید بهتر جمعش میکردی و سوال نمی‌پرسیدی که این افتضاح به بار نیاد. دیگه اینطوریا. 


اینم بگم که چیزی که دکتر ف. به خاطرش با پیامک ازم خواسته بود به دیدنش برم دعوت به پروژه جدید بود..ازم دعوت کرد باهاش همکاری کنم و قطعاً که من قبول کردم و گفتم باعث افتخاره :)

دیگه اینطوریا. اینم از خاطره درخواستی :))

و سلام :)

موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۱
لوسی می

نظرات  (۲۱)

سلام :)
هر مصاحبه تجربه ای میشه برای مصاحبه های بعدی
تو این مصاحبه هم تجربیات قبل به دردتون خورد .
ارزیابی کلی خودتون چیه خوب یا بد ؟
پاسخ:
سلام. آره دیگه. همه‌ش تجربه است هرچند قیمتهاش گرونه.
همونطور که گفتم تصور خودم این بود که خوب بودم ولی دکتر ر. بهم گفت خانم دکتر اونقدر از من شاکی شده که نمره خیلی کمی بهم داده. خب همون ماجرا لطمه بدی بهم زد. چون خانم دکتر از موضوع تزم خوشش اومد و با همون میتونستم کلی پوئن ازش بگیرم ولی این ماجرا نه تنها پوئن‌ها رو از بین برد بلکه اوضاع رو خیلی بد کرد.
من به لحاظ پاسخ دهی و سطح علمی بد نبودم واقعا.
چقدر مسخره! همه جای دنیا همینه یا فقط تو ایران انقدر دیکتاتورانه برگزار می‌شه و به حال و هوای روحی اساتید بستگی داره؟!

پاسخ:
مدل دانشجو گرفتن دنیا کلا با ما متفاوته. تا جایی که میدونم در غرب شما باید یه موضوع تز داشته باشی و بتونی توجه یک استاد رو به موضوعت جلب کنی.ولی اینجا مدل کلا عجیبه. دوستان زیادی دارم که چون تو ایران قبول نشدن رفتن خارج.
ولی واقعا مسخره بود این اتفاق. واااقعا. شایدم تقصیر من بوده باشه و مثلا لحن بدی داشته بوده باشم(عجب فعلی شد!) ولی خب کار ایشون بلاشک بچه‌بازی بود:(
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۷:۵۵ ... به دنبال حقیقت ...
فقط چند سال زودتر به دنیا اومدن که باعث شده چند سال زودتر و بیشتر درس بخونن و به همین علت زودتر از ماها وارد کار شدن و به عنوان هیئت علمی استخدام شدن دلیل میشه که بعضی ها تا این حد مغرور بشن؟!!!
به چی افتخار می کنن واقعا؟

گر بر سر نفس خود امیری مردی...

درود خدا بر شما

با قدرت پیش به سوی مصاحبه ی سال بعد :)
پاسخ:
بله دیگه اوضاع اینجوریاست.

خدا نکنه! همین امسال قبول میشم ان‌شالله :)
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۷:۵۷ پلڪــــ شیشـہ اے
سلام لوسی می جان
ان شاءالله که هرچی خیره واستون پیش بیاد.
:*
تجربه دشواری بوده ولی امید به خدا که بعدا حتما خیلی به کارتون میاد.



پاسخ:
ممنون عزیزم. آره دیگه قسمت ما هم اینطوری بود :(
ممنون گله.
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۸:۴۲ پریسا سادات ..
سلام
موفق باشی:)) در پروژه جدید
پاسخ:
سلام. خیلی ممنونم. :)
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۸:۴۹ شنگول العلما
 دکترایی که مثل خانم ک نمی تونه بگه نمی دونم روزی ضرر بزرگی به بار می آره 

پاسخ:
بله واقعا. خیلی‌ها رو اینجوری می‌بینیم. من حتی به این فکر کردم که کاش بهم میگفت همینی که هست! بلدی جواب بده! نه خودش ضایع میشد و نه منو تو چالش و فشار این قدری می‌انداخت:(
۱۱ تیر ۹۸ ، ۲۲:۱۳ مامان محمدمهدی
ان شاءالله که قبول میشی امسال
٦٠ درصد احتمال قبولی خوبه که
سلام
پاسخ:
ان‌شالله. فکر کن میشد به سااادگی هشتاد درصد باشه! :(
دیگه هرچی خیره ان‌شالله :)
سلام سلام.
۱۱ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۷ دختـرِ بی بی
من اگه بودم همونجا یه دریا راه مینداختم 

توکل به خدا...
خانوم دکتر :)
پاسخ:
دریای خون؟ :))
بله دیگه توکل بر خدا :)
سلام دکی جون.احوالاتت؟
خلاصه که (((((((:
چه خبر؟
پاسخ:
:)))
دکی جون رو خوب اومدی:دی
سلام علیکم
ان شاء الله ختم به خیر می‌شود!
پاسخ:
سلام. ان شاءالله.  ممنونم.
من به شکل میدانی واقعا به این رسیدم که خانمها نمیتونن احساساتشون رو تو کار و قضاوت دخیل نکنن!
چه خوب که این شخصیت استاد راهنمات نشد؛-)
البته من کلا نکته های ریز ادبی و مودب بودنو دوست دارم!مثل اینکه دست تو جیب گذاشتن جلو بزرگتر بی ادبیه هرچند که با خاطره ی بدی یادش گرفتم:((
پاسخ:
انصافا مردهای زیادی هم همینطورن. ولی به نظر میاد خانمها بیشتر مبتلا باشند.

آره قبول دارم. خودمم سعی میکنم رعایت کنم اگه بدونم و بلد باشم. رعایت نکات ریز ادبی خوبه ولی گیر دادن به کسی که رعایتشون نکرده خوب نیست.
مثلا فکر کن الآن خود من نکات ریز ادبی رو رعایت نکردم که به واکنش ایشون منجر شد ولی واکنش ایشون رعایت نکردن اصول اصلی ادب بود! آدم نباید اصل رو فدای جزء کنه.
البته به نظر من رفتارت غیر مودبانه فرعی هم نبوده !غیر مودبانه برداشت شده:))
اگر اون خانوم بلد بود اصطلاحو هیچ اتفاق بدی نمیافتاد!
آخرین مرحله ی مست شدن اخلاق است...
پاسخ:
آره ولی شاید میشد با لحن بهتری سوال بپرسم. نمیدونم دقیقا چطوری پرسیدم که اینطور برداشت کرد که اینقدر شاکی شد ولی قطعاً اگر انگلیسیشو بلد بود هیچ اتفاق بدی نمی‌افتاد :((
حالم گرفته است راستش. همیشه‌ی تاریخ زندگیم خیلی برام مهم و سنگین بوده که وقتی قصد تیکه انداختن و کنایه زدن ندارم، مخاطبم هم اینطور برداشت نکنه. ولی در استراتژیک‌ترین موقعیت ممکن این اتفاق افتاد :((
۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۰:۴۶ פـریـر بانو
سلام!

چه رفتار غیرحرفه‌ای داشت اون خانم!
متاسفانه از اساتید خانم دل خوشی ندارم و همه‌شون از این دست رفتارهای ناشیانه از خودشون نشون دادن. نمی‌گم همهٔ اساتید خانم اینطورن اما بخش اعظمشون همچین عملکردی دارن و جای تاسف داره واقعا!

امیدوارم که علمت بیشتر از اون اتفاق به چشمشون بیاد و نتیجهٔ خوبی رقم بخوره. ۶۰ درصد هم خوبه و امیدبخش! موفق باشی بانو. :)
پاسخ:
سلام. آره خیلی. به نظرم اگر خودم از کسی شاکی میشدم اینطوری بروز نمیدادم. میتونست جور دیگری خشمش رو خالی کنه. 
ممنون عزیزم ان‌شالله :)
سلام...

چقدر حوصله دارین برای خوندن دکتری:/

انقدر دارم تو مرحله پایان نامه نویسی ارشد اذیت میشم که هرروز با خودم تکرار میکنم یه وقت گول نخوری دکتری بخونی!!!

یه سوال بپرسم؟

وقتی استاد راهنمات بهت میگه من وقت ندارم کمکت کنم باید چیکار کنی؟؟

خب من اولین باره دارم پایان نامه می نویسم واقعا یه جایی باید استاد کمکم کنه...

الان دوهفته ست فقط روی فصل بندی پایان نامه موندم....

رفتم پیش یکی دیگه از اساتید برگشت گفت مگه خودت استاد راهنما نداری:(

منو بگو....گفتم الان زکات علمشو میده....
پاسخ:
سلام. خب من عاشق درس خوندن و پروژه برداشتنم.
برای همین سختی‌هاش برام جالبه.

خب طبیعتا نباید از شخص دیگه‌ای بپرسی وقتی که استاد راهنمات داره بابت راهنماییِ پروژه‌ت پول میگیره.
موضوعاتی مثل فصل بندی و این کارها رو از دانشجویان فارغ التحصیل یا دکتراها بپرس. بیشتر کمکت میکنند.
۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۵:۳۸ دختـرِ بی بی
دریای خووووون؟؟؟؟؟!!!!😯😯😯😯
فک کن یه درصد خوووون؟؟؟؟
نه بابا دریای اشک :))
پاسخ:
:)))
بابا فهمیدم خودم، محض مزاح گفتم :دی
۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۵:۴۳ جناب منزوی
من واقعاً اعصابم خرد شد، بعد میگن مملکت چرا پیشرفت نمی کنه
ان شاءالله که در پروژه و مصاحبه ی بعدی موفق بشید.
پاسخ:
بله دیگه. یه قوانین نانوشته‌ای همیشه وجود داره که باید مراعات کنیم، بدون اینکه بدونیم حتی!
ممنونم.
۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۵:۴۶ جه جالب که از مصاحبه نوشتی....
اما به نظرم کلی تر مینوشتی نه با جزئیات....

کاش باقی وبلاگی ها هم از این تجربه ها بنویسند، مثلاً شباهنگ و .... که مصاحبه داشتند امسال....
پاسخ:
امسال جزئیاتش مهم بود، پارسال کلیاتش.
کلیت امسال این میشد که رفتم مصاحبه دادم و اومدم و زنده هم بیرون اومدم :))
۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۶:۳۲ مردی بنام شقایق ...
سلام


خیره ان شاالله

بعضی وقتا اونجایی که آدم ناامید تره امید بیشتری دیده میشه (چی گفتم!)

ان شالله که بزودی خانوم دکتر صداتون کنیم :)
پاسخ:
سلام. همون در ناامیدی بسی امید است و این صوبتا. :)
ممنون. ان‌شالله خیر در ماوقع باشد.
سلام دوستم
چقدر حرص خوردم
البته 60 درصد اصلا احتمال پایینی نیست .
اما درباره رفتارشون ...دوست هم رشته ای من امسال علاوه بر دانشگاه خودمون، مشهد و تهران رو هم رفته بود مصاحبه و خیییلی از رفتار مشهدیا ناراحت بود. میگفت ما به استادای خودمون ایراد میگیریم اونا خیلی داغونتر بودن(البته ایشون واژگان بهتری به کار میبردن که من یادم نمیاد چی بود)

ولی به نظر من در کنار همه مسائل، اینم خیلی مهمه که اون استادی که آدم میخواد تزش رو باهاش کار کنه، یه جا رفتارای عتیقه ش رو بریزه روی دایره. حتی آدم بخواد باهاش کار کنه واقع بین میشه کاملا و میفهمه روی این استاد چقدر و چطور باید حساب کنه
ناراحتش نباش
برا هرکسی ممکنه پیش بیاد
ولی واقعا زشته که آدم یه عالمه تحصیلات و دک و پز داشته باشه اونوقت اینقدر بد خودشو جلو همکاراش ضایع کنه و رشد نیافتگیش رو نشون بده. دیگه حداقل سن که بالا میره آدم باید معقولتر باشه
و چقدر دردناکه که این مسائل از خانمها بیشتر و بدتر دیده میشه..در مورد شخص ایشون قضاوت نمیکنم ولی من حس میکنم عقده ها و حقارتهای سالیان دراز با یه رفتارهایی بروز پیدا میکنه.
پاسخ:
سلام. وقتی برای دخترخاله‌م تعریف می‌کردم بهش گفتم من اگر به جای خانمه بودم و حرصم میگرفت و میخواستم هرجور که هست حرصم رو خالی کنم احتمالاً یا اصلاً با دانشجو دعوا نمی کردم و به روش نمیووردم ولی نمره کمی بهش میدادم که حرصم خالی بشه یا اینکه اگر دعوا میکردم دیگه نمره خیلی کمی هم نمیدادم که جلوی همکارها ضایع و سخیف بروز پیدا نکنم.(البته که من کلا از بابتِ بلد نبودنِ یک واژه، حرصم نمیگرفت!)
من حدس میزدم ایشون هم روش دوم رو انجام بده و اونقدری که به من استرس و فشار وارد کرد لااقل دیگه بعدش سعی نکنه نمره بقیه رو هم کم کنه. برای همین فکر می‌کردم که خیلی هم افتضاح نشد و دیگه دعوا هم گذشت و از نظر علمی هم خیلی بد نبوده‌م.
ولی دکتر ر. بهم گفت ایشون کلا سعی کرده بقیه رو هم مجاب کنه که من آدم مغرور هستم و خواستم استاد رو ضایع کنم و اونها هم نمره کم بدن. خب همین توصیف دکتر ر. خودش نشون میده که وجهه‌ی ایشون جلوی همکارها چقدر بد و کوچکه. میگفت وقتی ایشون شروع به بدگویی کنه من و دکتر ش. اصلا حتی نگاهش هم نمیکنیم. چون اگر نگاهش کنیم فکر میکنه باهاش موافقیم و دیگه همینجوووور ادامه میده و ول‌کن ماجرا نیست!!
من بهش حق میدم که از بلد نبودنِ یک لغت جلوی دانشجو حرصش بگیره ولی اینکه این حرص رو بخواد اینطوری خالی کنه، اصلاً در شان یک عضو هیات علمی نیست.
اصلا نباید از ما سوال بپرسی!
این "نباید" با این قاطعیت از کجا اومده؟
چه بدم اومد :/

ان‎شاءاللـه که خیره :)
پاسخ:
از قوانین ناندشته‌ی بین خودشون برای مصاحبه.
ولی باید یه جا به این اشاره میکردن یا میگفتن! :/

ممنون عزیزم ان‌شالله.
۱۳ تیر ۹۸ ، ۱۷:۲۹ **هِلِناز **
من تپش قلب گرفتم وسط بحث :/ 
پاسخ:
:)))
آروم باش من زنده‌ام هنوز :)