نه بابا! من از پسش بر نمیام!
زنگ زدم عذرخواهی کردم دیگه!
:|
+اما الان آرومم. همین خوبه.
نه بابا! من از پسش بر نمیام!
زنگ زدم عذرخواهی کردم دیگه!
:|
+اما الان آرومم. همین خوبه.
نمیدونم چرا وقتی گلایه مو به کسی میگم
بعدش عذاب وجدان میگیرم!
خب شش ساله من میخوام اینو بهشون بگم
حالا که گفتم چرا اینطوری شده م؟
:|
چقدر بده که زورت به کسی که میخواد به گل پسرت خربزه بده نرسه
و پسرت تمام امروز رو سرفه های الرژیک بکنه!
+کوتاهی خودم بود، میتونستم تو نه گفتن هام قاطع تر باشم.
منو ببخش گل پسرمممم.
:(
شده از تشنگی و خستگی مفرط
احساس کنید که خون به سختی در رگهاتون جریان پیدا میکنه
و یه جاهایی داره گیر میکنه؟؟!
من الان اونطوری ام!
و نمیدونم چرا این چای خنک نمیشه نامرد!
دیشب بعد از مدتها خندوانه دیدم
و در کمال غافلگیری رضا امیرخانی میهمان برنامه بود.
خاطراتش از علامه جعفری واقعا متحیرکننده بود..
دوستش داشتم..
وقتی جهت استقبال از مامانت با در بسته مواجه میشی
و همه رو دعوت میکنی خونه ی مادربزرگ
به صرف استقبال از مامان!
هههه ههه!
امروز با پسرک ژله درست کردیم
و عصر دادم که بخوره.
هنوز که هنوزه دارم تیکه های ژله رو از روی فرش و زمین آشپزخونه و یخچال جمع میکنم!
تا میام بشینم می بینم یه تیکه ژله هم اینجا افتاده!
:|
دو روزه هرچی از پسرک خواهش میکنم که بریم بیرون بازی کنیم
نمیاد که نمیاد!
:|
هنوز درگیر خرید میز تلویزیون و پرده
و دکور دیوارها و اشپزخونه هستم
و هنوز طرح خیلی دلنشینی پیدا نکردم.
+خدا رو شکر میکنم که برای انتقال عجله ای نداشتیم
و از روز اول که خونه رو خریدیم زمان انتقال رو با هدف خاصی دو ماه بعد مشخص کردیم
وگرنه الان هر روز که بیشتر میگذشت
بیشتر شاکی و کفری میشدم!
چقدر خوبه آدم به خودش مهلت بده.
بالاخره نشستم و ترانه ی بوی بارانِ بی نظیر اصفهانی رو دانلود کردم
و بعد از چندین روزِ مداوم
که این ترانه زمزمه ی لحظه هام شده بود
روحم رو باهاش به پرواز در آوردم...
+ای که بوی باران شکفته در هوایت
آه از آن بهاران، که شد خزان به پایت...
+ترانه ی بی نظیر قیصر.
+باید برم چند تا آلبوم اصفهانی رو گرونتر از قیمتش بخرم!
بس که موسیقیهاشو بی اجازه دانلود کردیم! :(
+جانِ من کجایی؟ کجایی؟ که بی تو دل شکسته ام...
+خوب شد که خدا بعضی ها رو با ویژگی های خاصشون خلق کرد.. شکر!
خسته ام.
خیلی.
احساس اسارت میکنم،
کسی که حتی یک دقیقه نمیتونه برای خودش باشه..
حتی یک دقیقه.
+حتما یک مادر باید برای خودش کاری دست و پا کنه
و زمانی رو برای خودش باشه..